وگرايی درهنر ايران
وگرايی درهنر ايران
HAJAR BABAZADEH
ÖZ
İran’da modernizasyon, batı kültür ve uygarlığına yöneliş XIX.
yüzyıl başlarında Abbas Mirza’nın reformlarıyla başladı. İran’ın Rusya
ile yaptığı iki savaşta uğradığı ağır yenilgilerden sonra Kaçar Veliahtı
Abbas Mirza ile üst düzey İranlı kesimler, İran’ın teknik ve bilimsel
geri kalmışlığı ile zayıflığının telafi yolunun uygar batının ba-
şarılarını örnek almaktan geçtiğini anladılar. Onun bu yolda ordu
kurma, yurtdışına öğrenci gönderme, üniversite kurma, Avrupalı
öğretmen ve uzmanlar istihdam etme; gazete çıkarma ve kitap basma,
hatta Nasıruddin Şah’ı Avrupalıların yaşam tarzlarını gözlemlemek
için Avrupa’ya yolculuğa teşvik etme gibi birçok çabası oldu.
İran modernizasyonu Rıza Şah zamanında merkezi bir devlet kurulmasıyla
daha geniş boyutlar kazandı. Müttefik orduların İran’a
saldırısı sırasında, 1320 hş. yılında İran halkı ilk defa yabancılarla
yakın temasta bulundu. Bu modernizasyon Muhammed Rıza Şah
zamanında da hızla devam etti. Bu dönemlerde, İranlıların batı dünyasıyla
irtibatı radyo, sinema, televizyon, uluslararası festivaller, fuarlar
aracılığıyla gelişti ve yüz binlerce binlerce kişinin Avrupa’ya,
Amerika’ya seyahatleriyle her geçen gün arttı. İslam Devrimi sonrasında
da farklı alanlarda modernleşme gerçekleşti. Bu makalede klasizmden
modernizme geçiş sürecinde toplumda İran sanatının dönü-
şüm süreci ele alınacak.
دانشجوی دکتر رشتۀ »تاریخ هنر« دانشگاه آتاتورک ارزروم.
HAJAR BABAZADEH
440
Anahtar Kelimeler: İran, Yenilik, Modernizim, Çağdaş, Hareket,
Sanat Dalları, Ressamlık, Fotoğrafçılık, Heykeltıraşlı
ABSTRACT
In Iran, renovation and movement towards western culture and
civilization began with Abbas Mirza reforms in early years of nineteenth
century. Heavy defeats that Iranian experienced during the
two fights with Russia, made Abbas Mirza and other high- ranking
officials realize that they had to compensate the technical and scientific
limitations that the country suffered. As a result they had to fallow
western achievements.
A lot of attempts were made in organizing of the army, sending
students to foreign countries, founding of Darolfonoon (the important
technical institute), employing teachers and European experts,
publishing newspapers, books and even encouraging Naseraddinshah
to take a trip to Europe to see the way of European people
life.
Modernity in Iran continued intensively with forming a central
government by Rezashah. He made some great and essential changes
in many social, Economic and cultural fields. After occupying Iran by
the allies (1941) and -during the time of Mohammad Rezashah- Iranian
made more close contacts with foreign countries and modernity
continued even more through Mass media, festivals, international
exhibitions, traveling hundreds of people to Europe and America.
These contacts became more intensive after Islamic revolution. Modernity
in Iran has kept on even more intensively so far.
The main purpose of this article is to show the process of art development
in Iranian transition society from tradition to modernity
and its ups and downs.
چکیده
نوگرایی در هنر ایران
441
در ایران، نوسازی و حرکت به سوی فرهنگ و تمدن غرب از اوایل قرن نوزدهم و
با اصالحات عباس میرزا شروع شد. بعد از شکستهای سنگینی که ایران در دو جنگ با
روسیه متحمل شد، عباس میرزا ولیعهد و شماری از مقامات عالی رتبۀ قاجار را متوجه آن
کرد که راه جبران ضعف و عقبماندگی فنی و علمی ایران، الگوبرداری از دستاوردهای
غرب متمدن است. تالشهای بسیاری چون: سازماندهی ارتش، اعزام دانشجو به خارج،
تأسیس دارالفنون، استخدام معلمان و کارشناسان اروپایی، انتشار روزنامه و کتاب و حتی
ترغیب ناصرالدین شاه به سفر اروپا برای مشاهدۀ طرز زندگی اروپاییان، انجام گرفت.
مدرنیزاسیون ایرانی با تشکیل یک دولت متمرکز در زمان رضا شاه، ابعاد وسیعتری پیدا
کرد که خود دولت، عامل مدرنیزاسیون شده و دست به تغییراتی در زمینههای اقتصادی،
اجتماعی و فرهنگی زد. در زمان حملۀ ارتش متفقین به ایران، در سال 1320 مردم ایران
برای اولین بار با خارجیان تماس نزدیک برقرار کردند و این مدرنیزاسیون در زمان
محمدرضاشاه نیز ادامه یافت. در این دوران، ارتباط ایرانیان با جهان غرب از طریق
رادیو، سینما، تلویزیون، جشنوارهها، نمایشگاههای بینالمللی و مسافرت صدها هزار نفر
به اروپا و آمریکا، بیشتر و بیشتر شد و بعد از انقالب اسالمی نیز مدرنیزاسیون سمت و
سویی دیگر یافت. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار خواهد گرفت، سیر تحول هنر
ایران در جامعۀ در حال گذار از سنت به مدرنیته خواهد بود.
کلیدواژهها: ایران، تجدد، مدرنیسم، معاصر، جنبش نوگرایی، سبکهای هنری، نقاشی،
عکاسی، مجسمهسازی.
تحول جدید در ادبیات و هنرهای ایران با مقدمات جنبش مشروطیت مقارن بود و
پس از وقوع آن انقالب )1285ه.ش(، این تحول آشکار شد. بزرگترین واقعۀ دورۀ
قاجار، یعنی انقالب مشروطه، در زمان حکومت مظفرالدین شاه )پنجمین پادشاه حکومت
قاجار( اتفاق افتاد که در مورد رابطۀ آن با مدرنیسم، رامین جهانبگلو، انقالب مشروطۀ
ایران را رویارویی دو گروه مختلف از مردم ایران می داند: »... نه در آن هنگام و نه
HAJAR BABAZADEH
442
اکنون، میان گروههای مختلف اجتماعی بر سر مفهوم و چگونگی ایرانی بودن، توافق
وجود نداشته است و ندارد. برخی اسالم را عنصر اساسی هویت ایرانی میدانند، مانند علما
و بخشی از تجار بازار و پیشهوران که مدرنیته و غرب را به یک چوب میرانند. گروهی
دیگر بر مفهوم غربی ملیت تأکید دارند؛ مانند روشنفکران و بخشی از تجار متجدد. این
دو نوع برداشت، در انقالب مشروطۀ ایران با یکدیگر روبرو شدند.« )جهانبگلو، 1380؛
ص. 33)
در این دوران، بعضی هنرها مانند شعر و بطور کلی ادبیات، در انقالب مشروطه سهم
بزرگی داشتند که به کمک صنعت چاپ و انتشار کتاب و روزنامه، باعث بیداری
سیاسی ایرانیان شدند. در این میان مسیر تحوالت تاریخی و هنرهای تجسمی، به گونهای
پیش رفت که سهم نقاشی و هنرهای تصویری در انقالب مشروطه، فراتر از تعدادی
کاریکاتور سیاسی نبود که آن هم در شکلگیری انقالب، نمیتوانست مؤثر باشد. )افشار
مهاجر، 1391 :ص.166و147)
هنر مشهورترین نقاش این دوره یعنی کمال الملک در انقالب مشروطه هیچ سهمی
نداشت، ولی ترجمههایی دربارۀ آزادی داشته است. او »به ترجمۀ آثار نویسندگان
انقالبی و رهبران عصر انقالب بورژوازی فرانسه، به ویژه “ژان ژاک روسو” پرداخت
...[ تا حد امکان و مقدوراتش، به نهضت مشروطه یاری رساند و وقتی مشروطه پیروز
شد، پرترۀ سردار اسعد بختیاری فاتح تهران را به نشانۀ تجلیل از نیروهای نوینی که در
زیر لوای مشروطیت در کار دگرگونسازی سیمای کشور بودند، خلق کرد.« )مجلۀ هنر
و مردم، 1354 :ص.50)
»نقاشی و مجسمهسازی ـ برخالف شعر و داستان ـ از آرمانهای این جنبش بطور
مستقیم تأثیر نگرفتند، ولی بر زمینۀ تغییرات اجتماعی و فرهنگی منتج از انقالب، مجالی
برای رشد یافتند. محمد غفاری کمال الملک[ برجستهترین شخصیت در هنر آن زمان
محسوب میشود. او در مقام واپسین نقاش معتبر دربار قاجار، نخستین کسی بود که از
ادامۀ سنتهای بیرمق نقاشی ایرانی خودداری کرد و یکسر به روش طبیعتگرایی
نوگرایی در هنر ایران
443
اروپایی روی آورد. )چنین رویکرد جامع و اصولی به نقاشی غربی را در کار ابوالحسن
غفاری صنیع الملک[ ، محمودخان ملک الشعرا و دیگر نقاشان عهد ناصری نمیتوان
دید.(« )پاکباز, 1378 :ص889)
در همین زمان، مظفرالدین شاه کمال الملک را در پی تابلویی که به خواستۀ او
کشیده بود، به عنوان جایزه به اروپا فرستاد. او، پس از سفر مطالعاتی در اروپا، مدرسۀ
صنایع مستظرفه را با جلب حمایت و تأیید دولت و بر اساس بینش و مشی هنری خود
در تهران بنیان گذاشت )1911 /1329 قمری برابر با 1289 خورشیدی( که با انقراض
سلسلۀ قاجاریه )1304 )و با روی کار آمدن رضاخان )1304-1320 )از حکومت سلطنتی
پهلوی و برخی از مخالفتهای کمال الملک با وی، بودجۀ مدرسه قطع شد و کمال
الملک در سال 1307ه.ش مجبور به استعفا گردید.
»از مطالعه منابع تاریخی، نتیجه میشود که رضاشاه، به هیچ کدام از هنرها عالقۀ
خاصی نداشته و نیز اهل مطالعه و کتابخوانی نبوده است ...[ رضا شاه، یک نظامی منظم
و زحمتکش بوده است که هم در ارتش و هم در زندگی، از پایینترین درجات شروع
کرده بود و به جایی رسید که تصورش را هم نمیکرده است. با نگاهی نه چندان عمیق
به تجدد و مظاهر تمدن جدید غرب، عالقۀ فراوان داشته است و پیشرفت و موفقیت
کشور را در تقلید کامل از غرب میدانسته است. رضا شاه، گیرندۀ مشتاق امواجی بود
که در اثر تالشها و فعالیت اولین گروه از روشنفکران ایران، یعنی اشخاصی مثل عباس
میرزا، امیرکبیر، فروغی،... ظاهر شده بود. غیر از رضا شاه، این روشنفکران موفق شده
بودند در هن بسیاری از قشرهای جامعه، از اعیان و مالکان لیبرال تا روحانیون و
بازرگانان که استعداد زیادتری برای پذیرش افکار تجددخواهانه داشتند، نفو کنند.«
)افشارمهاجر، 1391 :ص. 169)
قبل از رضا شاه، جنگ جهانی اول )1293ـ1297 )نیز از عوامل بسیار مهمی بود که
زمینۀ جنبش و تحولی در جهانبینی مردم آن روزگاران به وجود آورده بود.
HAJAR BABAZADEH
444
»پروژه رضاشاهی، برپاکردن دستگاه دولت مدرن برای پدیدآوردن ملت مدرن
ایران، از درون ترکیب پرتنوع قومی و زبانی در سرزمینهای بازمانده از امپراتوری
گذشته، بر تصوری از یکپارچگی قومی و فرهنگی و زبانی ملت تکیه داشت که از مدل
دولت ـ ملت اروپایی گفته شده و از نظر تاریخی نیز چشمی به ایران ساسانی داشت. این
تصور می بایست با مهندسی سیاسی از راه پدیدآوردن دستگاه اداری، نظامی و آموزشی
مدرن و آوردن اقتصاد صنعتی، زیر نظارت دولت به واقعیت بپیوندد.« )آشوری، 1376 :
ص. 192)
در آغاز متفکران دینی و روشنفکران، در مواجهه با تجددگرایی، موضع افراط-
گرایانه اتخا کردند؛ »گروهی همۀ مظاهر تمدن غربی را نفی کردند و هرآنچه را که به
تجددگرایی مربوط می شد، غربزدگی یا کفر و بدعت خواندند و گروهی دیگر حق را
به تجدد و تجددگرایی دادند و خواهان رهایی از سنتگرایی بودند و رمز موفقیت و
پیشرفت را در تقلید تمامعیار از غرب جست و جو می کردند.« )افشار مهاجر، 1391 :
ص. 170و169)
از دیدگاه برخی ایرانیان و هچنین ناظران خارج از کشور، دولت رضا شاه، نظم،
قانون، انضباط، اقتدار مرکزی و وسایل رفاهی جدید ـ مدرسه، راه آهن، اتوبوس، رادیو،
سینما، و تلفن ـ و به عبارتی دیگر، »توسعه«، »انسجام ملی« و »مدرنیزاسیون« را که
بعضی آن را غربگرایی می نامیدند، به همراه آورد. )آبراهامیان، 1389؛ ص. 169)
»در هر حال، شک نیست که در ایران، نوسازی و حرکت به سوی تجدد، قبل از
حکومت رضاشاه و با اصالحات عباس میرزا شروع شد؛ اما از زمان آغاز سلطنت رضا
شاه، با روحیه و خلق و خوی او، جنبۀ آمرانه به خود گرفت. روحانیت ضعیف شد و
دولت و بازار باقی ماندند. عدۀ ایرانیان تحصیل کرده در غرب، هر روز زیادتر میشد و
با تأسیس دانشگاه تهران و پس از آن دانشگاههای دیگر، تعداد افرادی که با علوم جدید
و تجدد آشنا شده بودند، فزونی یافت. دولت مرکزی قوی شد و ارتش، نظمی نسبی به
خود گرفت. کشور به طرف صنعتی شدن و به موازات آن، تجدد پیش می رفت و
نوگرایی در هنر ایران
445
سازمان اداری حکومت، شکل غربی به خود گرفت و علم و فن غربی بتدریج وارد ایران
میشد و پوشاک و حتی بسیاری از جنبههای رفتاری مردم، به سوی غربی شدن گرایش
پیدا کرد.« )افشارمهاجر،1391؛ ص . 171)
اگر رویداد صنایع مستظرفه، »چون نقطۀ آغازی برای هنر معاصر ایران فرض
شود، سیر تحوالت آن را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد: دورۀ اول )1289 خ ـ
1320 ، )دورۀ دوم )1320 خ ـ 1337 ،)دورۀ سوم )1337 خ ـ 1357خ(، دورۀ چهارم
)1357 خ تاکنون( الزم به تذکر است که این دورهبندی بیشتر برای سهولت بررسی
تاریخی به کار میآید و لزوماً نشان دهندۀ مقاطع تحول هنری در دوران معاصر نیست«
)پاکباز، 1378 :ص. 889 )
دورة نخست )1289 خ- 1320« :)هدف کمال الملک از تأسیس مدرسۀ صنایع
مستظرفه، تربیت هنرجویان به روش آکادمیک غربی بود. اگرچه این مدرسه هیچگاه
صورت یک آکادمی واقعی به خود نگرفت. راه پیشرفت هنرهای بصری را در ایران
گشود. با تالش کمال الملک در مدت 15 سال، سرپرستی مدرسۀ مزبور، شماری نقاش و
مجسمهساز برخوردار از تواناییهای فنی پرورش یافتند.» )پاکباز، 1378،ص 889)
این مدرسه که اولین مدرسۀ رسمی هنر در ایران بود، در دو رشتۀ نقاشی و مجسمه-
سازی شاگرد پرورش میداد. بعضی از این دانشآموزان، به هنرمندان معروفی تبدیل
شدند. الگوی آنان نقاشیهای رافائل، تیسین، روبنس و رامبراند بود. نقاشی آنها ترکیبی
از کالسیسم، ناتورالیسم و رمانتیسیسم بود. بعدها این نوع نقاشی و نقاشانش را »مکتب
کمال الملک« نامیدند. آنان سعی میکردند مانند استاد خود، کمال الملک، عین عکس،
صحنهای را نقاشی کنند. نقاشان مکتب کمال الملک از موضوعات زندگی مردم، افراد
معمولی کوچه و بازار و خوراکیهای رایج مردم که با نوعی احساسات همراه بود،
استفاده میکردند. در این زمان، هنرمندان دیگری هم بودند که در روسیه درس خوانده و
تقریبا به همان شیوۀ کمال المک کار میکردند.
HAJAR BABAZADEH
446
اسماعیل آشتیانی، حسنعلی وزیری، حسین شیخ، رضا شهابی، علیاکبر صنعتی،
محمود اولیا، علیمحمد حیدریان و ابوالحسن صدیقی از مشهورترین شاگردان کمال
الملک بودند. )ملکی، 1390 ،صص. 23 و 24)
با نگاه به هنر نگارگری، »اقدامات حمایتی دولت، ترتیب دادن مسابقه و اهدای
جوایز، نگارگران را به فعالیتی تازه ترغیب کرد. آنها غالبا با توسل به شگردهای
طبیعتپردازی و گاه با پرداختن به موضوعات روزمره، قصد داشتند تحولی در سنت
»منیاتور ایرانی« ایجاد کنند. چنین رویکردی به سنت که از سیاست نوسازی فرهنگی
دورۀ رضا شاه ناشی میشد، مورد تأیید ایرانشناسان خارجی قرار گرفت. این گونه
التقاط در معماری و نقش برجستهسازی آن زمان هم معمول بود؛ با این تفاوت که در
این مورد عناصر آشنای هنر ایران باستان به کار گرفته میشد، اما در عرصۀ صورتگری
و هرجا که شبیه سازی اهمیت داشت، بهرهگیری از میرا گذشته منتفی بود. هادی
تجویدی، حسین بهزاد، حسن مصور الملکی و سوروگین، نامهای معتبرتری در میان
نگارگران وابسته به این گرایش به شمار می آیند.
بدین سان، دو گرایش متمایز در هنر رسمی زمان رضا شاه پدید آمد: از یک سو
پیروی از شیوههای هنر آکادمیک اروپایی و از سوی دیگر، کوشش برای احیای
نگارگری قدیم در قالبی باب سلیقۀ روز. )گفتنی است که پس از گذشت بیش از نیم
قرن، هنوز هم این دو گرایش را در بخشی از هنر معاصر ایران میتوان بازشناخت.(
در این جا الزم است از نقاشی قهوهخانه هم نام ببریم که در این زمان، خارج از
حوزۀ هنر رسمی، شکوفان شده بود. )پاکباز، 1378 :ص. 889، 890)
دورة دوم )1320 خ – 1337 )
مکتب کمال الملک، به سال 1319 با مرگ وی و تأسیس دانشکدۀ هنرهای زیبای
دانشگاه تهران بهوسیلۀ آندره گدار فرانسوی رو به افول گذاشت و دریچههای تازهای
پیش روی هنرجویان ایرانی باز شد. با اینکه این دانشکده مدتها محل نفو شاگردان
نوگرایی در هنر ایران
447
طبیعتگرای کمال الملک بود، اما به دلیل تدریس استادان فرانسوی در این دانشکده،
دانشجویان جوان با شیوهها و مکاتب مختلف نقاشی غرب و بهویژه امپرسیونیسم آشنا
شدند. دراین میان، ادامۀ تحصیل برخی از این دانشجویان در اروپا و بازگشتشان به
کشور، موجی از نفی سنتهای کمال الملکی را به دنبال داشت که باعث جدال بین نو و
کهنه شد. مکتب کمال الملک منجر به شکست شد و نوگرایان مسلط شدند. نقاشان
جوان و مشتاق هنر نو نیز کوشیدند تا هرچه سریعتر آنچه را که عقب ماندگی خود از
هنر جدید اروپا تعبیر می کردند، جبران کنند. )گودرزی ،1391 :ص. 89)
با گسترش دامنۀ جنگ جهانی به ایران و برکناری رضا شاه، دورهای جدید در
تاریخ هنر معاصر آغاز شد. برقراری مختصر آزادیهای اجتماعی و تماس مستقیمتر با
مظاهر فرهنگ غربی )به سبب حضور ارتش متفقین در ایران( مجالی برای نوجویی
هنری پدید آورد. »تغییر وضع سیاسی و دگرگونی جو فرهنگی تو م با آن که از ورود
نیروهای متفقین 1320ه ش[ ناشی شد، نمایانگر آغاز دورهای جدید در نقاشی ایران بود.
ایران ناگهان در معرض برخورد عقاید و ایدئولوژیهای رنگارنگ قرار گرفت.
روشنفکران[ با اشتیاق جویای راههای نو بودند و با شوق بسیار به استقبال مفاهیم جدید
میرفتند. پس دور از انتظار نیست اگر دهه 1320 ،عمدتا آثاری اقتباسی از الگوهای
اروپایی پدید آورده باشد. هنرمندان از یافتههای تازه لذت میبردند و از طیف امکانات
جدید حاصل از این یافتهها متحیر میشدند. آنها همچون جهانگردانی که به قارهای
نویافته هجوم میبرند، دوست نداشتند در یک جا رحل اقامت افکنند. کنجکاوی تحریک
شده، آنان را به آزمودن شیوههای گوناگون ـ از امپرسیونیسم تا کوبیسم، از خیال-
پردازیهای سوررئالیستی تا شکلبندیهای انتزاعی ـ سوق داد. خالقیت و ابتکار در زیر
موج تالش برای جذب نگرشهای نو و آموختن و تسلط یافتن بر اسلوبهای جدید
)p.363 ,1979 , yarshater( ».ماند پنهان
آشنایی با آثار و زندگی پیشگامان هنر مدرن، فکر رها شدن از قیود سنتی را در
جوانان ایرانی بیدار کرد. برخی از نقاشان نسل جدید الگوهای مطلوب خود را در آثار
HAJAR BABAZADEH
448
رئالیستهای روسی و امپرسیونیستهای فرانسوی یافتند و پرشورترین آنها به سزان و
ونگوگ عالقه نشان دادند. »در این سالها شاعران، نویسندگان و موسیقیدانان که
عالقهمند بودند، حرفهای تازهای را که در اروپا شنیده بودند و »مدرنیسم« نامیده می-
شد، در هنر ایران نیز پیاده کنند، از میان جامعۀ هنری بیرون آمدند. اما نقاشی نوگرا بر
خالف دیگر هنرها در محیط مدرسه و دانشگاه متولد شد.« )ملکی،1390 :ص.27 )
هنرآموزان پس از بازگشت از سفر اروپا، باز هم سرمشقهای جدیدتری را پیش
نهادند. نوگرایان که اکنون به مکتبهای کوبیسم و اکسپرسیونیسم جلب شده بودند، در
نخستین پایگاههای هنر نو انجمن خروس جنگی و نگارخانۀ آپادانا ـ گرد آمدند. از این
زمان تا یک دهۀ بعد، جدل میان پیروان هنر قدیم و جدید در مجامع و مطبوعات بهشدت
جریان داشت. طی این سالها، با پرورش جوانان نوجو در هنرستانها و به سبب فعالیت
هنرمندان تازه بازگشته از اروپا و امریکا و انتشار گاهنامههای مدافع شعر و نقاشی نو،
جنبش نوگرایی رشد کرد و سرانجام از حمایت دولت نیز برخوردار شد.
فعالترین نقاشان این دوره را میتوان به سه دستۀ نوگرا، سنتگرا و میانهرو تقسیم
کرد. حسین کاظمی، جلیل ضیاپور، هوشنگ پزشکنیا، جواد حمیدی، احمد اسفندیاری،
عبداهلل عامری، محمود جوادیپور، مهدی ویشکایی، صادق بریرانی، سودابه گنجهای ،
مارکو گریگوریان و سیراک ملکونیان در دستۀ نوگرا جای داشتند. علی اصغر پتگر،
رضا صمیمی، جعفر پتگر ، بهزاد، ابوطالب مقیمی، علی مطیع ، محمدعلی زاویه، علی
کریمی، حسین الطافی به اضافۀ وفادارترین شاگردان کمال الملک به دستۀ سنتگرا
متعلق بودند؛ حال آن که علیاکبر صنعتی، محسن مقدم، علی رخساز، محمود اولیا،
مارکار قرابگیان، آندره گوالویچ، میناسیان )نقاش مناظر دریایی(، سمبات )آبرنگ کار(،
حبیب محمدی، رضا فروزی و عباس کاتوزیان از جمله نقاشان میانهرو محسوب می-
شدند. ) پاکباز، 1378 :ص. 891)
نقاشان نوگرای نسل اول تالش میکردند موضوعات ایرانی را به شیوههای
نوگرایانۀ هنر اروپایی نقاشی کنند که این شیوه در سالها و دورههای بعد نیز ادامه
نوگرایی در هنر ایران
449
یافت. این هنرمندان با جلوههایی نوین از بیان تصویری که ریشه در عالم خیال، فرهنگ
سنتی و رویکرد به جریانهای جدیدی که در شرف تکوین بود، آشنا ساختند.
جلیل ضیاءپور در فرانسه در مدرسه بوزار و زیر نظر »آندره لوت« درس خوانده
بود. او فکر می کرد، سبک کوبیسم ـ که »پابلو پیکاسو« مهمترین هنرمند آن است ـ
کاملترین سبک نقاشی تا آن روز است. ضیاءپور به نقاشی از زنان و مردان ایرانی با
لباسهای محلی عالقه داشت. زمینۀ کارهایش را به مربعهایی تقسیمبندی میکرد و آن
وقت آدمها را در حال کارهای مختلف روی آن نقاشی میکرد. )ملکی،1390 :صص.30
و 319)
محمود جوادیپور یکی دیگر از اولین فارغ التحصیالن رشتۀ نقاشی دانشکدۀ
هنرهای زیبا بود که سهم زیادی در نقاشی نوگرای ایران داشته است. »گرافیک به شیوۀ
امروزی آن و بهویژه پس از شهریور سال یکهزار و سیصد و بیست خورشیدی و پایان
جنگ جهانی دوم، به دست شخص استاد جوادیپور شکل و رونق گرفت.« )موزۀ
هنرهای معاصر تهران، جوادی پور، 1389 :ص.11 )فضاهای بومی و آداب و رسوم مردم
ایران، موضوعات مورد عالقۀ او بوده و منظرههای ییالقی و زندگی مردم روستایی را هم
زیاد نقاشی کرده است.
احمد اسفندیاری، یکی دیگر از این فارغ التحصیالن است که به خارج نرفت. در
آثار پوشیده از نور و رنگ و جنبش او، جدا ساختن موضوع از متن میسر نیست و این
دو عامل مطرح در بیان تجسمی چنان در هم تنیده اند که نهایتاً منتج به فضایی انتزاعی
میگردند. چشم مخاطب در همه جای تابلو در نوسان است، لحظهای مکث ندارد و در هر
گردش، از تجربۀ رنگ های پاک و حضور بیتکلف شکل، لبریز میشود. او با الهام از
فرهنگ دیرینه، سطح دوبعدی میآفریند و دنیایی را که ریشه در کهنالگوها دارد، با
سادگی و از طریق انتقال رنگ روی بوم، به مخاطب بازگو میکند. )موزۀ هنرهای
معاصر تهران؛ اسفندیاری، 1389 :صص.11و 12 )اسفندیاری برخالف نقاشان که خطوط
دور شکلها را با رنگ سیاه مشخص میکنند، خطوط کنارهنما را پهن و به رنگ آبی
HAJAR BABAZADEH
450
میگذارد. به همین خاطر نقاشیهای او ما را به یاد پارچههای باتیک میاندازد.
)ملکی،1390 :ص. 32)
هنر گرافیک از سالها پیش در ارتباط با بخشهای نشر و چاپ و تبلیغ مورد توجه
قرار گرفته بود، ولی فعالیت جدی در این عرصه از سالهای جنگ جهانی دوم شروع
شد. قبالً بعضی از نقاشان آموزش دیده در مدرسۀ صنایع مستظرفه، به کار تصویرگری
نیز میپرداختند که از میان آنها باید به حسینعلی مویدپردازی و یحیی دولتشاهی اشاره
کرد. )مویدپردازی از زمان رضا شاه در طراحی تمبر پستی و اسناد رسمی،
کاریکاتورسازی و صورتگری مشاهیر فرهنگی دست داشت.( روش اینان در کار
تصویرگرانی چون لیلی تقی پور و تیمور رشدی ادامه یافت، ولی از سوی دیگر، محمد
بهرامی، بیوک احمری و سیروس امامی، تجربیات تازهتری را بخصوص در زمینۀ طراحی
جلد کتاب آغاز کردند. در واقع، روشهای جدید تصویرگری، پوسترسازی و طراحی
گرافیک نخستین بار توسط شماری از فارغ التحصیالن دانشکدۀ هنرهای زیبا به کار
گرفته شد. البته اینان دانش تخصصی نداشتند، صرفاً بنابر وق شخصی و یا برای امرار
معاش به این عرصه روی آورده بودند. در سالهای جنگ و سپس در دوران جنبش ملی
کردن نفت، همراه با توسعۀ فعالیت مطبوعات، امکان کاریکاتورسازی سیاسی و اجتماعی
فراهم آمد. بطور کلی، هنر گرافیک این دوره در مقایسه با نقاشی هنوز مراحل مقدماتی
رشد خود را طی می کرد. )روئین پاکباز، 1378 :ص. 892)
دورة سوم)1337 خ – 1357خ(
به همت مارکو گریگوریان که در ایتالیا درس خوانده بود و از نزدیک بینال ونیز
را دیده بود، اولین بینال تهران در سال 1337 ،توسط ادارۀ کل هنرهای زیبا، برپا شد که
از اهمیت ویژهای برخوردار بود، چون مسئوالن دولتی، هنر نوگرای ایران را به رسمیت
شناختند. این بینال یک نمایشگاه بزرگ و بیسابقه از آثار نوپردازان بود. تا سال 1345
نوگرایی در هنر ایران
451
پنج دوره بیینال تهران برگزار شد و در هر دوره آثار برندگان به بینال ونیز فرستاده
میشد که این یکی از راههای مهم آشنایی هنرمندان خارجی با آثار هنرمندان ایرانی بود.
»ظاهراً، هدف برگزارکنندگان دوساالنه ایجاد امکانات بررسی و ارزیابی آثار
نوپدید ایرانی، آشنا کردن مردم با شیوه های هنر مدرن ...[ بود. بی شک، برگزاری
دوساالنه ها )گرچه بیش از پنج بار تکرار نشد(، نقشی مؤثر در توسعۀ نقاشی و مجسمه-
سازی و چاپ دستی و معرفی جدیدترین آثار هنرمندان ایرانی ایفا کرد، ولی این اقدام
باعث بروز حرکتهای مصنوعی و موقت در هنر معاصر نیز شد؛ بدین معنا که نوع و
شیوۀ کار برندگان جوایز در هر دوساالنه دستکم تا دو سال بعد سرمشق کار هنرمندان
جوان قرار گرفت و آنان را از جست و جو و تجربۀ شخصی بازداشت. چنین بود که
موجهای اکسپرسیونیسم، تجریدگرایی، و سنتگرایی نو یکی پس از دیگری از متن
همین دوساالنهها برخاستند. در میان برندگان این پنج دوساالنه، به نامهایی چون مارکو
گریگوریان، ناصر اویسی، ابوالقاسم سعیدی، سهراب سپهری، بهجت صدر، محسن
وزیری مقدم، حسین زنده رودی، فرامرز پیالرام، مسعود عربشاهی )در نقاشی(؛ و پرویز
تناولی و ژازه طباطبایی )در مجسمه سازی( برخورد می کنیم.« )پاکباز، 1378 :ص.
)893
با استقبال گستردۀ نقاشان جوان از جلوههای هنر مدرن و بهویژه مقبولیت یافتن هنر
آبستره در دهههای چهل و پنجاه، گرایشهای کوبیستی به کناری زده شد، ولی در دهۀ
شصت، تعدادی نقاش جوان به کوبیسم تمایل نشان دادند؛ مانند ایرج اسکندری و بهرام
دبیری. سوررئالیسم نیز یکی از تمایالت مهم نقاشی معاصر ایران است که اولین
تمایالت سوررئالیستی و شکوفایی نسبی آن را در نیمۀ دوم دهۀ چهل میتوان مشاهده
کرد، هرچند نشانههای آن را از اوایل دهۀ بیست میتوان پی گرفت. این تمایل به
انطباق با فرهنگ و روحیۀ خیالپرداز و تغزلی ایرانی با گرایش به خواب و رویا در آثار
تنی چند از نقاشان نوپرداز ایرانی خود را نشان داد. سهراب سپهری، ایران درودی،
مرتضی کاتوزیان، قاسم حاجی زاده، حجت اهلل شکیبا، حبیب اهلل صادقی، علیاکبر
HAJAR BABAZADEH
452
صادقی، واحد خاکدان، آیدین آغداشلو از شاخصترین این نقاشاناند. در این میان
سهراب سپهری اندکی بعد تمایالت سوررئالیستی خود را کناری نهاد و با تجربۀ نقاشی و
فضای شرق دور به زبان مستقلی دست یافت.
ظهور اکسپرسیونیسم نیز در نقاشی معاصر ایران به اولین بینال تهران در سال
1337 بازمیگردد. هوشنگ پزشکنیا را اولین پایهگذار این سبک در ایران میدانند.
هنرمندان دیگر این سبک؛ هانیبال الخاص، رضا بانگیز، جواد حمیدی، مرتضی ممیز،
سیراک ملکنیان، زهرا رهنورد )در دهه های 80 با برنامههای یارانهای آثاری ساخته(،
منوچهر معتبر، یعقوب عمامهپیچ )آثار متأخر او به سمت آبستره رفتند( و... هستند.
تمایل به آبستره در میان قشر زیادی از نقاشان جوان کشور شکل گرفت، بطوری
که در دهۀ چهل به صورت بسیار گسترده و حتی اغراقآمیزی درآمد. البته نیاز به
حضور در بینالهای ونیز و پاریس که عرصۀ هنر جهانی بود، بر این تمایل افزود. این
گرایش به سمت هنر آبستره، به دنبال ارائۀ آثار تجریدی منصوره حسینی، سهراب
سپهری، محسن وزیری مقدم و بهجت صدر در دومین بینال )1339 )تهران صورت
گرفت. مسعود عربشاهی، مریم جواهری، ناصر آراسته، مسعود قادری، منوچهر یکتایی و
حسین کاظمی و کورش شیشهگران نیز از این گروه هنرمندان هستند.
تحوالت هنری که در امریکای دهۀ پنجاه صورت گرفت، تأثیر بر دانشجویان و
هنرمندان ایرانی نیز تأثیر گذاشت. بطوری که وقتی در امریکا هنر مدرن جلوهگری می-
کرد، نقاشان ایرانی که به آنجا سفر کرده بودند، در ایران همان سالها یعنی تقریباً دهۀ
40 گرایشی را با عنوان »پاپ آرت« به ارمغان آوردند که جسته گریخته تا دهۀ شصت
ادامه یافت. کامران کاتوزیان، منیر فرمانفرمائیان، فرشید ملکی، طلیعه کامران، سیما
کوبان از هنرمندان این سبک هستند. مارکو گریگوریان نیز از نقاشانی بود که تالش
خود را برای ایجاد »پاپ آرت ایرانی« کرد. مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، فریدون
آو،... نیز با تصاویر و اشیاء سادۀ اطراف خود آثاری در این سبک آفریدند. )گودرزی،
)108،110،116،123،132،107 ّ .صص: 1391 تهران
نوگرایی در هنر ایران
453
در سال 1339« کمکم تالشهای جلیل ضیاءپور و دوستانشان برای تثبیت هنر
نوگرا به ثمر نشسته است. پس هنر چیزی جدی است که با هنرهای تزئینی فرق دارد.
اما هوشنگ کاظمی، پرویز تناولی و دوستانشان معتقدند با راهاندازی دانشکدهای به این
نام میتوان به معرفی هنرهای مردمی و سنتی ایرانی پرداخت و از این طریق هنری به
وجود آورد که هم مدرن باشد و هم بومی.« )ملکی،1390 :ص.65 )بنابراین، از دیگر
رویدادهای بااهمیت این دوره تأسیس هنرکدۀ هنرهای تزیینی )1340خ( به قصد تربیت
کارشناسانی در زمینۀ هنرهای کاربردی بود. این هنرکده نه فقط امکانی برای ادامۀ
تحصیل فارغ التحصیالن هنرستانها به وجود آورد، بلکه با ایجاد رشتههای جدید بخشی
از نیازهای آموزشی نسل جدید را پاسخ داد. دهها نقاش و مجسمهساز و طراح نوپرداز
زیر نظر معلمان ایرانی و خارجی این هنرکده پرورش یافتند که با فعالیتشان بر
تحوالت بعدی هنر معاصر تأثیر گذاشتند. )پاکباز، 1378 :893)
بنابراین، در سالهایی که دانشکدۀ هنرهای تزئینی شکل گرفت، نقاشان و مجسمه-
سازان ایرانی هنرهای تزئینی قدیمی را با نقاشی مدرن ترکیب میکردند. حاصل این
6 تالشها در سومین بینال تهران در سال 1341 دیده شد که کمی بعد مکتب »سقاخانه
»
از ادامۀ این شیوه فکری به وجود آمد.
درسال 1341 کریم امامی، روزنامهنگار، منتقد هنری و معلم انگلیسی عنوان »مکتب
سقاخانه« را برای اولین بار به کار برد. او به نقل از پرویز تناولی که از اولین هنرمندان
سقاخانه است، مینویسد: »روزی )حدود سال 1340 )من و زندهرودی به حضرت شاه
عبدالعظیم رفتیم و آن جا توجهمان به تعدادی تصویر چاپی مذهبی که برای فروش
عرضه شده بود، جلب شد. درآن وقت ما هردو در جستجوی انواعی از مواد و مصالح
4 .سقاخانه جایگاهی مقدس و به منزلۀ یادگاری از مقبره و گور شهیدان است. یادآور رحمت خداوند است در
برابر سرزمینهای خشک دنیای اسالم که در نمادپردازی آغازین آب جان بخش باران و رودها تجلی یافته است و
همچنین فاجعه کربال را به یاد می آورد. سقاخانه از یک لحاظ جایگاه همگانی نوشیدن آب است که عابران تشنه
را همه روز به سوی خود میکشاند.
HAJAR BABAZADEH
454
ایرانی بودیم که بتوانیم از آنها در کار خود استفاده کنیم و آن تصاویر مذهبی به نظرمان
خیلی مناسب آمد. تعدادی از آن تصاویر را خریدیم و به خانه بردیم. از سادگی فرم
آنها، از تکرار نقشها در آنها و از رنگهای روشن و چشمگیر آنها خوشمان آمد. اولین
طرحهایی که زندهرودی با الهام از آن تصاویر کشید، در واقع اولین کارهای سقاخانهای
هستند.« ) امامی، 1392 :ص.7 )
»هنرمندان مکتب سقاخانه مثل نقاشان امپرسیونیست، با همدیگر کار نکرده بودند و
هرکدام در جست و جوهای خود برای رسیدن به چیزهای تازه، به این شیوه از نقاشی
رسیده بودند اما کریم امامی مشابهتهایی را بین کارهای آنها پیدا کرد و همه را مکتب
سقاخانه نامید. در سال 1356 موزۀ هنرهای معاصر تهران که تازه افتتاح شده بود،
نمایشگاهی از آثار این هنرمندان برپا کرد. مکتب سقاخانه در شروع، به نوعی هنر
مذهبی عامیانه توجه داشت. ولی کمکم بیشتر کارهایی را که در آنها از نقشهای تزئینی
سنتی، از جمله خط فارسی استفاده میشد، دربرگرفت.« )ملکی، 1390 :ص.67 )از
هنرمندان مهم مکتب سقاخانه میتوان به نامهای ارزندهای چون ناصر اویسی، فرامرز
پیالرام، صادق تبریزی، پرویز تناولی، حسین زندهرودی، مسعود عربشاهی، ژازه
طباطبایی، منصور قندریز، فرامرز پیالرام اشاره کرد.
در همین سالها شیوهای به نام » نقاشیخط« نیز به وجود آمد که گاهی به آن خط
ـ نقاشی هم میگویند. از این هنرمندان رضا مافی، حسین زندهرودی، نصراهلل افجهای و
محمد احصایی هستند.
»در دهۀ 1960/1340 به رغم آمیختگی فعالیتهای جدی و تفننآمیز، هنر نو مجال
شکوفایی یافت. بیشک، آفریدههای نومایهای که در عرصههای مختلف از این دوره به
جای ماندهاند، پشتوانۀ هنر امروز را تشکیل میدهند.
در آن سالها، رفته رفته، نوع تازهای از هنر رسمی شکل میگرفت. دربار و
باالترین مقامات حکومتی، بسیاری از دستگاهای دولتی و حتی مؤسسات بخش خصوصی
سیاست کلی حمایت از هنر و هنرمندان را دنبال میکردند. انجمن فرهنگی ایران و
نوگرایی در هنر ایران
455
آمریکا، انستیتو گوته، انجمن فرهنگی ایران و ایتالیا، گالری سیروس در پاریس[ به
نمایش آثار نقاشان، مجسمهسازان و طراحان نوپرداز ایرانی میپرداختند. چندین موزه،
نگارخانه و کانون هنری در تهران و شهرهای دیگر برپا شده بود. از میان نگارخانههای
فعال در تهران میتوان گالری هنر جدید، بورگز، سیحون، صبا، مس، لیتو، زروان، زند،
سامان و تاالر قندریز را نام برد که هریک به روش خود در جهت معرفی و اشاعۀ هنر
جدید میکوشیدند. بدینسان، تعداد هنرمندان و تنوع آثارشان نیز روز به روز بیشتر می-
شد.« )پاکباز، 1378 :893)
مجسمهسازی در ایران در هیچ دورۀ تاریخی، حیات طبیعی و قبول عام نیافته و هر
زمان به صورتی ناگزیر، پرورش محدود داشته است. در دوران معاصر، از زمانی که
تندیس سوارۀ ناصرالدین با طراحی علیاکبر حجارباشی )در 1304 قمری توسط استادان
و صنعتگران قورخانۀ تهران ریخته شد( هنر تندیسگری از دل حجاریهای مردمی و
صنایع ظریفه برآمد. طی چند دهه با نمایش عمومی آثار هنری صدیقی و صنعتی و
تناولی و ژازه و چند تن دیگر به عنوان آفرینش هنری در سطح جامعه مطرح شد.
)مجابی، 1383 :ص. 42)
مجسمهسازی جدید با نخستین دوساالنۀ تهران ظاهر شد؛ پیشگامان این هنر نقاشان
نوپردازی چون ژازه طباطبایی وپرویز تناولی بودند که با پیکره سازان پیشین از جمله
صدیقی و صنعتی تفاوت بسیار داشتند. تناولی، برپایۀ آموختههایش در ایتالیا، سریعاً خود
را به سطح یک مجسمهساز حرفهای موفق رسانید و با این کار راهی برای دیگران گشود.
در سالهای بعد، نقاشانی چون منیر فرمانفرماییان، وزیری مقدم، اصغر محمدی،
عربشاهی، پیالرام، نامی و کاظم رضوانیان دست به تجربههای سه بعدی زدند. ولی
هیچیک از آنان نتوانستند چون بهمن محصص خود را در مقام مجسمهساز تثبیت کنند.
حتی پیش از آن که اصول و فنون گرافیک در مدارس هنری ایران تدریس شود،
حرکتی تازه در این عرصه رخ نمود که بیش از همه مرهون کوشش مرتضی ممیز بود.
او فعالیت هنریاش را با نقاشی آغاز کرد، اما بزودی در زمینههای مختلف طراحی
HAJAR BABAZADEH
456
گرافیک و تصویرگری استعداد خالقۀ خود را نشان داد. تأثیر سازندۀ ممیز در مقام
هنرمند و معلم تا سالهای بعد نیز ادامه یافت. اگر قبالً کسانی چون جوادیپور، بریرانی،
پرویز مؤید عهد، ملکونیان و هوشنگ کاظمی در زمینههای طراحی گرافیک فعالیت
داشتند، اکنون قباد شیوا، کامران کاتوزیان، مثقالی، خسرو بیات، سرژ آواکیان، محمد
پوالدی، بهزاد گلپایگانی، آغداشلو، ابراهیم حقیقی، آراپیک باغداساریان فوزی تهرانی،
محمد محالتی، عباس کیارستمی، عباس سارنج، علی اصغر محتاج، مصطفی اوجی و
بسیاری دیگر بطور وسیع به هنر گرافیک روی آورده بودند
تصویرگری کتابهای درسی با کار نقاشانی چون محمدزمان زمانی، کالنتری و
غالمعلی مکتبی شروع شد. بعداً، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان امکان
فعالیت وسیعی را در زمینۀ تصویرگری برای نقاشان و طراحان نوپرداز فراهم کرد. در
این محیط مساعد بود که مثقالی، دادخواه، نیکزاد نجومی، علی اکبر صادقی و نورالدین
زرین کلک با آثارشان تحولی در تصویرگری کتاب کودک پدید آوردند. زرین کلک
و برخی دیگر از این تصویرگران در ساختن فیلمهای نقاشی متحرک نیز به نتایج قابل
مالحظهای دست یافتند. در این سالها، نوعی طنزنگاری روشنفکرانه از بطن
کاریکاتورسازی روزنامهای زاده شد. بیشک، اردشیر محصص با هن تیز و قلم توانایش
برجستهترین آغازکننده و ادامه دهندۀ طنز سیاه در ایران به شمار میآید. در میان
طراحان فعال در این زمینه میتوان به نامهایی چون باغداساریان، کامبیز درم بخش و
مصطفی رمضانی اشاره کرد. ) پاکباز، 1378 :893 )پس از تأسیس شرکتهای تبلیغاتی
در دهه 40 ،نیاز به استفاده از » عکاسی« به عنوان یک رسانۀ تصویری موثر محسوس
شد، هادی شفائیه، اسد بهروزان، احمد عالی و منصور پاکزاد، چهره های شاخص در
عکاسی آن سال ها هستند. سیروس امامی و مسعود معصومی، فقط به عکاسی تبلیغاتی
اشتغال داشتند. در نخستین نمایش عکس در تاالر قندریز )1343 خورشیدی(، عالوه بر
عکاسان حرف چند معمار، سینماگر و نویسنده هم تجربیات عکاسی خود را به معرض
دید گذاشته بودند. آن عکاسان حرفهای نیز تحصیالت عکاسی نداشتند ولی اغلب
نوگرایی در هنر ایران
457
اطالعات یا تحصیالتی در زمینۀ هنر داشتند که برای بیان احساسات و کاوش در
واقعیتهای عینی و فرمهای مشهود و تلفیق آنها با واقعیت هنی، از عکاسی استفاده
میکردند. بهمن جاللی، ابراهیم هاشمی، کاوه گلستان، نیکو فریدنی، کامران عدل، مریم
زندی، سودابه قاسملو و معصومی از عکاسان شناخته شدۀ سالهای 40 و 50 بودند که
بیشترشان هنوز هم فعالاند. )افشار مهاجر،1391 ؛ ص. 225)
در این دورۀ پرتکاپو، محدودیت تحولپذیری نقاشی سنتی بیش از پیش آشکار
شد. جواد رستم شیرازی، کالر آبکار، هوشنگ جزیزاده و بسیاری از جوانترها همان
روشهای التقاطی استادان متقدم را در کار خویش تکرار میکردند. تنها نگارگرانی
چون محمود فرشچیان و جالل سوسنآبادی توانستند با برخی نوآوریها در قالب و
مضمون از این دایرۀ بسته پا فراتر نهند. در واقع، امواج نوجویی آن زمان این گونه
نقاشی را به حاشیه رانده بود. به رغم اقدامات حمایتی از قبیل برپایی نمایشی وسیع از
آثار مینیاتورسازان و تذهیبکاران در یک نگارخانۀ دولتی )1975/1353ش( این وضع
تا دهۀ بعد ادامه یافت. )پاکباز، 1378 :897)
دورة چهارم )1357 تا اکنون(
تقریبا سالهای 1355 و 1356 بود که آثار »هنر مفهومی« در تهران با نمایشگاه-
هایی که گروه آبی برگزار میکرد، به منصۀ ظهور درآمد. این گروه شامل هنرمندانی
چون فرامرز پیالرام، مسعود عربشاهی، مارکو گریگوریان، مرتضی ممیز و غالمحسین
نامی بود؛ اما در سالهای 58،57،56 برگزاری نمایشگاههای گروهی در مجامع عمومی،
دانشگاهها و کارخانهها به هدف مردمی کردن هنرها گسترش مییافت. این همزمان بود
با جلسات سخنرانی آتشین در جای جای شهر و مراکز فرهنگی که به »یمن فضای باز
سیاسی« میسر شده بود. در کنار این نمایشگاهها، که عمدتاً شتابزده بودند و جنبه تبلیغی
داشتند گروههای مردمی به بحث سیاسی میپرداختند. )اسکندری، شمارۀ 6 :1391)
HAJAR BABAZADEH
458
از نظر برخی از این هنرمندان، هنر انتزاعی نمیتوانست قالب خوبی برای بیان این
سخنان باشد. پس رفتند سراغ » هنر فیگوراتیو«، آن هم با موضوعات اجتماعی. »جوانانی
که با موج انقالب به میدان آمدند، در واکنشی افراطی و ایدئولوژیک هر نوع گرایش
مدرنیستی را مردود شمردند. در پی حملۀ ارتش عراق به خاک ایران و در طی سالهای
جنگ، خلق دیوارنگارهها، نقاشیها، پوسترها در مضامین حماسی، دینی و سیاسی رواج
یافت. در این شرایط ، بعضی از نوگرایان به اروپا و آمریکا کوچیدند، بعضی دیگر برای
مدتی دست از کار کشیدند و شماری از سرشناسترین آنها تحت تاثیر سلیقۀ روز یا هر
دلیل دیگر، شیوۀ هنری خود را تغییر دادند. از سوی دیگر، سنتگرایی در شکلهای
مختلف )بازگشت به سبک ناتورالیستی کمال الملک، تقلید از نگارگری قدیم و بیش از
همه، نقاشیخط( مجالی برای خودنمایی پیدا کرد.« )پاکباز، 1389 ،ش.1 :ص.90)
وقوع انقالب اسالمی )1357 خ( دورۀ دیگری برای تجربههای تازه بود. »هنرمندان
جوانی که به هنگام انقالب فعالیت میکردند و بیشترشان هم در دانشکدۀ هنرهای زیبا
درس میخواندند، معتقد بودند هنر باید مردم را به حرکت آورد، همچنین هنر باید
حرکت انقالبی مردم را نشان دهد و این نوع هنر را »هنر متعهد« میخواندند؛ بدین معنی
که هنر نباید فقط برای سرگرمی یا زیبایی باشد، بلکه باید برای همۀ مردم و دربارۀ همۀ
آنان باشد. هنرمندان مهم »هنر انقالبی« کاظم چلیپا، حسین خسروجردی، حبیب اهلل
صادقی، ناصر پلنگی، مرتضی اسدی، مصطفی گودرزی، علی وزیریان و ایرج اسکندری،
هنرمندانی هستند که اتفاقات انقالب را نقاشی میکردند. )ملکی.1390 :ص. 125 )
هانیبال الخاص یکی از استادان دانشکده بود که تأثیر زیادی روی نقاشان جوان و
انقالبی گذاشت. در کارهای او، به حالتهای انسانها خیلی توجه شده است. برای
هانیبال همیشه نشان دادن اعتقادات مردم مهم بود. الخاص به طراحی حالتهای بدن آدم
اهمیت میداد. این نگاه به انسان باعث شد خیلی از شاگردان او سعی کنند در نقاشی-
هایشان دربارۀ مبارزه با بدی و بیعدالتی حرف بزنند. الخاص یکی از ادامهدهندگان و
ترویجکنندگان »نقاشی فیگوراتیو« یا »پیکرنما« بود.) ملکی، 1390 :ص. 126)
نوگرایی در هنر ایران
459
عنصر آسمانی یا ماوراءالطبیعه که در هنر قرون وسطی نیز به عنوان یک عامل
تعیین کننده به شمار میرفت در نقاشی انقالب از طریق بخشیدن ابعاد ماورایی به
قهرمانها، فضا و ترکیب هنری و قرار دادن سمبولهای مذهبی تحقق میپذیرد.
همچنین کشیده شدن اندامها، بزرگ شدن چشمها، منبع نامرئی نور و سمبولهای دیگر
مذهبی، قرار دادن چند فریم )کادر( در یک تصویر برای القای محیط آسمانی از دیگر
ویژگیهای نقاشی انقالب است. )رهنورد،1379 :ش9 ،ص114 )
هنر انقالب، الگوبرداری مستقیم و شتابزدهای بود که در آن زمان از هنر انقالبی
کشورهایی چون مکزیک و شوروی به دست آمده بود و دارای نظریۀ محکم و مستقل
هنری نبود.
با پایان جنگهای ایران و عراق، کمکم گالریها و دانشگاهها باز شدند و
نمایشگاههای گروهی بزرگ مثل دوساالنهها در موزۀ هنرهای معاصر تهران )افتتاح
1356 و بسته شدن آن در چندسال بعد انقالب(، راه افتادند. از دیگر پیآمدهای انقالب،
افزایش تعداد مجسمهسازان، گرافیستها، تصویرگران وعکاسان نسبت به قدیم بود که
بسیاری از این هنرمندان زنان بودند که در مقیاسی وسیع به کارهای هنری روی آوردند.
تا انقالب 1357 ،حدود 30 گالری در تهران دایر بود که با وقوع انقالب تا چند سال
تعطیل بودند. دیری نگذشت که با تجدید فعالیت یکی دو نگارخانۀ سابق و گشایش
نگارخانههای جدید، بازار عرضه و فروش آثار هنری دوباره رونق گرفت. مثل ادامۀ
گالری سیحون که در سال 1345 تأسیس شده بود و آغاز گالریهای جدیدی مثل
گالری گلستان و گالری سبز. موزۀ هنرهای معاصر تهران، پس از چند سال فعالیت بدون
برنامه، اقدام به برپایی منظم نمایشهای دوساالنه و سه ساالنه از آثار طراحان گرافیک،
تصویرگران، نقاشان، عکاسان، کاریکاتورسازان، نگارگران، سفالگران و مجسمهسازان
کرد. صدها اثر ریز و درشت در هر یک از این نمایشها معرفی شدند و هزاران نفر به
دیدن آنها رفتند.
HAJAR BABAZADEH
460
» گفتنی است که تعداد 264 نقاش در دوساالنه 1370 خ. شرکت داشتند؛ حال آن
که نقاشان شرکت کننده در دوساالنه 1337 خ. فقط 45 نفر بودند[. این واقعیتها حاکی
از رشد کمی و توسعۀ فعالیت در تمامی عرصههای هنری است، با این همه به نظر نمی-
رسد که تحولی اساسی و آیندهساز در هنر امروز ایران پدید آمده باشد.
در نقاشی این دوره، گوناگونی و پراکندگی گرایشها بیشتر شد. نقاشیخط مسیر
قبلی را تا مرزهای تکرار و ابتذال پیمود. نگارگری التقاطی که دورۀ قبل به زیست
حاشیهای ادامه میداد، حال زمینۀ مناسبی برای جلوهگری پیدا کرد. صور دیگری از
نقاشی تزیینی با ظاهر ایرانی و شرقی نیز امکان بروز یافتند. از میان بیشمار کسانی که
در این زمینههای سنتی فعالیت داشتهاند، میتوان به نامهایی چون فرح اصولی، نصراهلل
افجهای، محمد باقر آقامیری، محمد علی ترقیجاه، شهال حبیبی، محمدعلی رجبی، عبداهلل
رحیمی، رستم شیرازی، جلیل رسولی، روحبخش، فرشچیان، رضا فضایلی، اردشیر مجرد
تاکستانی، مطیع و مجید مهرگان اشاره کرد.
در سوی دیگر، بسیاری نقاشان، از جمله ثمیال امیرابراهیمی، پرویز ایزدپناه، مسعود
بهنام، نامی پتگر، جمالالدین خرمینژاد، مصطفی دشتی، هایده زرینبال، حجتاهلل شکیبا،
علیاکبر صادقی، مرتضی کاتوزیان، مینا نوری، گیزال سینایی، احمد وثوق احمدی و
احمد وکیلی برای ارائۀ موضوع های عینی و یا مفاهیم هنی خویش از روشهای
بازنمایی طبیعتگرانه بهره گرفتند. نقاشان دیگری چون حسین احمدینسب، ناصر
آراسته، یعقوب امدادیان، علیرضا، نفیسه ریاحی، هادی ضیاء الدینی، علی گلستانه، محمد-
حسین ماهر، منوچهر معتبر و احمد نصراللهی هریک بهنحوی کوشیدند از مرزهای
مرسوم ناتورالیسم گامی فراتر نهند. بهرغم تغییر و نوسان درکار برخی از نقاشان نوپرداز
دورۀ پیش، جنبش نوگرايی ادامه یافت. در این رهگذر، نقاشانی چون احمد امیننظر،
شهال حسینی، مهدی حسینی، بهرام دبیری، ایرج زند، مهدی سحابی، همایون سلیمی،
جالل شباهنگی، سعید شهالپور، کورش شیشهگران، منوچهر صفرزاده، یعقوب عمامهپیچ،
رعنا فرنود، فریده الشایی، نصرتاهلل مسلمیان، فرشید ملکی و علی نصیر با تجربیات تازه
نوگرایی در هنر ایران
461
بر تنوع گرایشهای نو افزودند. همچنین، در قالبهایی نه چندان متفاوت آنچه اشاره
رفت ولی با تأکیدی قوی بر موضوعهای سیاسی و دینی، کار نقاشانی چون مرتضی
اسدی، ایرج اسکندری، ناصر پلنگی، کاظم چلیپا، حسین خسروجردی، زهرا رهنورد،
حبیباهلل صادقی، حسین صدری، غالمعلی طاهری، مصطفی گودرزی و علی وزیریان
مطرح شد.« )پاکباز،1378 :898 )
در چند سال اخیر نیز شمار زیادی از نقاشان جوانتر فعالیت خود را در ارتباط یا
بدون ارتباط با انواع گرایشهای مزبور آغاز کردهاند.
جنبش هنری جدید با یک رویداد در سال 1371 شروع شد: چهار نقاش دیوار و
کف اتاقها چهار طبقه از خانه کلنگی را با آثارشان پوشاندند. آنان با علم به این که بنا
و تمامی آثارشان به زودی از بین خواهد رفت، دست به این تجربۀ غیر معمول زده
بودند. چنانکه تجربههای آن در سالهای بعد خبر از ظهور گرایشهای جدید شد و در
نقاشیها و مجسمهها نیز ایدههای پستمدرنیستی رخ نمودند.
مضامین این آثار، طیف متنوعی از دغدغههای شخصی و اجتماعی )از حساسیت
های فمینیستی تا نگرانیهای ناشی از آلودگی محیط زیست، از نوستالژی آیینهای کهن
تا واقعیات تنشآفرین زندگی امروز( که غالباً در گزارههایی پرتفصیل ارائه میشوند.
)پاکباز،1389 ،شماره1؛ ص90)
»بعد از یکی دو تجربۀ پراکنده، در سال 1380 در موزۀ هنرهای معاصر تهران
نمایشگاهی به نام »هنر مفهومی« برپا شد. در این نمایشگاه کارهایی به شکل
اینستالیشن، فتو اینستالیشن و ویدیو آرت ارائه شد ...[ دو سه نمایشگاه بزرگ دیگر هم
در سالهای بعد در موزۀ هنرهای معاصر یا جاهای دیگر برپا شد. مثل نمایشگاههای
آسمان پاک، هنر جدید، باغ ایرانی و نگاه معنوی. هنرمندان در گالریهای کوچک و
بزرگ هم کارهایشان را به نمایش گذاشتند.« )ملکی،1390 ،صص. 155، 156)
کار هنرمندان هنرهای جدید باالخره بعد از چندین سال به بیینال ونیز راه یافت.
در سال 1382 و 1384 آثار احمد نادعلیان، بهروز دارش، ماندانا مقدم و بیتا فیاضی در
HAJAR BABAZADEH
462
بیینال ونیز به تماشا درآمد. این آثار در زمینههای لندآرت، اینستالیشن و ویدئو آرت
بودند.
از هنرمندان قدیم که به شیوههای جدید روی آوردند، میتوان از عباس کیارستمی
نام برد که کارهای بسیاری در قالب ویدیو آرت، اینستالیشن، فتواینستالیشن و ویدئو
اینستالیشن ارائه دادهاند.
هماکنون هنرمندان بسیاری هستند که در هنر معاصر ایران در قالبهای جدید
هنری فعالیتهای ارزندهای میکنند که فقط به چند تن از این عزیزان اشاره میشود:
شیرین نشاط، شادی قدیریان، مهران مهاجر، باربد گلشیری، بیتا فیاضی، بهروز دارش،
فریده الشایی، افشین پیرهاشمی و بسیاری از هنرمندان دیگر.
»سالهای اولیۀ انقالب اسالمی بیشتر به گرافیک آرمانگرا احتیاج داشت.
پوسترهای این سالها اغلب در خدمت آرمانهای انقالباند. از لحاظ برداشت و نگاه
ادامۀ پوسترهای قبل از انقالباند. استفاده از عکسهای کنتراست شده و استفاده از
تصویرسازی، کارهای گرافیک قبل از انقالب را به یاد میآورند. استفاده از تایپ در
همان حدود قبل از انقالب است، ولی اولین آثار توجه به استفاده بیشتر از نوشته و
خوشنویسی در این دوره دیده میشود، ولی اولین موج جدی گرافیک بعد از انقالب از
دهۀ هفتاد شمسی شروع میشود. شاخصههای این دوره کسانی هستند مثل عابدینی،
مشکی، عباسی، ادیبی، پارسانژاد و... . شروع کار این نسل حدود زمان ورود
کامپیوترهای شخصی به ایران است. در شروع کار این نسل ما رگههای زیادی از
گرافیک قبل از انقالب را می بینیم، اما به مرور آنها هریک برای خود گرافیک مستقل
و پویایی عرضه میکنند. نکته قابل توجه در کارهای این دوره، تمیزی اجرا، دقت در
ترکیب و مالحظات زیباییشناسانه است.« ) article/articles/com.tavoosonline.www
( detailFa.aspx?src=110&Page=8
در این دوره، طراحی گرافیک، هنر پوستر و تصویرگری رشد و گسترش قابل
مالحظهای یافتهاند. استعدادهای جوانتری چون شهرزاد اسفرجانی، بیژن جناب، علی
نوگرایی در هنر ایران
463
خورشیدپور، ابوالفضل عالی، وزیریان و بسیاری از دیگر شاگردان ممیز به میدان آمدند.
احمدرضا دالوند، هادی فراهانی، هومن مرتضوی، توکا نیستانی و مسعود شجاعی
طباطبایی تواناییهای خود را در تصویرگری برای مطبوعات نشان دادند. تصویرگری
کتاب کودک هم با آثار سارا ایروانی، محمدعلی بنیاسدی، نیره تقوی، محمدرضا
دادگر، رضا لواسانی، فیروزه گلمحمدی، کریم نصر، اکبر نیکانپور، وکیلی و ابوالفضل
همتی آهویی رونقی تازه پیدا کرد. درعرصۀ گرافیک فیلم هم نظیر چنین پیشرفتی رخ
نمود.
چنان که امروزه تقریبا هیچ طراح یا تصویرگری خود را بینیاز از دانش فنی جدید
نمیداند. عکاسان شناخته شدهای چون بهمن جاللی، یحیی دهقانپور، مریم زندی، اکبر
عالمی، نصراهلل کسراییان، کاوه گلستان و تورج حمیدیان کارشان را از دورۀ قبل آغاز
کرده بودند، اما در جریان انقالب و جنگ بود که عکاسی جایگاه مناسب خود را در
کنار سایر هنرها به دست آورد )یادآور میشویم که در همین زمان، رشتۀ مستقل
عکاسی در دانشکدههای هنری به راه افتاد(. شرایط اجتماعی و سیاسی آن سالها باعث
رشد بیسابقۀ فتوژورنالیسم شد. اما بتدریج گونههای مختلف عکاسی هنری، بخصوص در
تجربیات نسل جوانتر، مجال بروز یافتند. در اینجا، بدون توضیح دربارۀ چگونگی
گرایشهای گوناگونی که امروزه در عکاسی پدید آمده است، فقط چند نام دیگر از
میان عکاسان فعال را کر میکنیم: صادق تیرافکن، محسن راستانی، افشین شاهرودی،
سیفاهلل صمدیان، جاسم غضبانپور، محمد غفوری، محمد فرنود، محمود کالری، بهنام
منادیزاده و مهران مهاجر.
پیکرهسازی نیز اخیراً پس از چند سال رکود با آثار فاطمه امدادیان، رضا خیاطان،
بهروز دارش، حمید شانس، شهالپور، حسین قرهگزلو، محمدعلی مددی، ایرج محمدی،
رضا یاراحمدی و چند مجمسهساز دیگر دوباره حرکتی را آغاز کرده است و به نظر می-
رسد که این حرکت در آینده شتاب بیشتری گیرد. هم چنین باید از کسانی چون محمد-
HAJAR BABAZADEH
464
مهدی انوشفر، عربعلی شروه، یونس فیاض، محمدمهدی قانبیگی و مهین نورماه نام برد
که در رواج هنر سفالگری نقش مؤثری داشته اند. ) پاکباز، 1378 :ص. 899)
نتیجهگیری
تقریباً بیشتر از صد سال پیش پدیدۀ مدرنیسم و نوگرایی وارد جامعۀ ایران شد و
تقریباً از هفتاد سال پیش هنرمندان ایرانی در پی جستجوی هنر مدرن برآمدند. از مطالعۀ
تاریخ هنر معاصر ایران نتیجه میگیریم که هنرمندان ایرانی از بدو ورود مدرنیته به ایران
تالش کردند برای همگامی با غرب و به نوعی جبران عقبماندگی، تمام سبکهای
هنری مدرنیسم را یکی پس از دیگری به سرعت تجربه کنند که این امر به نوعی به
تقلیدگرایی منجر شد و همین دنبالهرویها و الگوبرداریهای نسنجیده و کمبودهای ناشی
از نهادینه نشدن پدیدۀ هنر جدید در جامعۀ ایران باعث شد که الگوی زیباییشناختی
ویژهای در دنیای امروز هنر ایران به وجود نیاید. در این میان، تقلیل محدودیتهای
فرهنگی، و توجه هنرمندان به برقراری ارتباط با جهان هنری فراسوی مرزها، محافل
خارجی و سلیقۀ بازار جهانی، بیش از خواستهای درونی به سیر تحول هنر معاصر منجر
گشت.
»در سالهای اخیر، استعدادهای نومایۀ بسیاری پا به عرصه گذاردهاند که بخصوص شمار
زنان در میان آنها چشمگیر است. همچنان بازتاب دو نگرش ملی و جهانی را در شیوهها
و روشهای گوناگون میتوان دید. اما اکنون این تنوع نشاندهندۀ جستجوهای جدیتر و
انتخابهای آگاهانهتر نیز هست.« ) پاکباز، 1383 :ص219)
منابع و ماخذ
ـ آبراهامیان، یرواند )1389 )تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی،
تهران.
نوگرایی در هنر ایران
465
ـ آشوری، داریوش )1376 )ما و مدرنیت، نشر سازمان میرا فرهنگی کشور، چاپ
اول، تهران.
ـ اسکندری، محمد )1391 )مجله شبکه افتاب » قرمزی رنگ نینداخته بیهده بر دیوار«،
شماره 6 ،خانه چاپ و طرح، تهران.
ـ افشارمهاجر، کامران )1391 )هنرمند ایرانی و مدرنیسم، انتشارات دانشگاه هنر، چاپ
دوم، تهران.
ـ امامی، کریم )1392 )کاتالوگ »مروری بر جنبش سقاخانه درهنر معاصر ایران«،
موزه هنرهای معاصر تهران.
ـ پاکباز، روئین )1383 )نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، انتشارات زرین و سیمین، چاپ
سوم، تهران.
ـ پاکباز، روئین )1378 )دایرۀ المعارف هنر، فرهنگ معاصر،چاپ اول، تهران .
ـ پاکباز، روئین )1389 « )هنر ایرانی در نگاه دیگر«، مجله هنر فردا، شماره 1 ،موسسه
فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر، تهران .
ـ جهانبگلو، رامین )1380 )ایران و مدرنیته، نشر گفتار، چاپ دوم، تهران.
ـ رهنورد زهرا )1379« )مکتب هنر انقالب«، فصلنامه هنرهای تجسمی؛ شماره9 ،تهران.
ـ گودرزی، مرتضی )1391 )تاریخ نقاشی ایران از آغاز تا عصر حاضر، انتشارات سمت،
چاپ سوم، تهران.
ـ مجابی جواد )1383 « ، )بازشناسی ظرفیت مجسمه سازی معاصر«، مجله گردشگری
شماره 1-16 ، ناشر؛ حمید رضا رضائی، تهران.
ـ ملکی، توکا )1390 )هنر نوگرای ایران، موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر،
چاپ دوم، تهران.
HAJAR BABAZADEH
466
ـ موزه هنرهای معاصرتهران )1389 )پیشگامان هنر نوگرای ایران؛ محمود جوادی پور،
تهران.
ـ موزه هنرهای معاصرتهران )1389 )پیشگامان هنر نوگرای ایران؛ احمد اسفندیاری،
تهران.
ـ بینام )1354 )مقاله » کمال الملک، سنت شکن و سنت گذار«، مجله هنر و مردم،
شماره 155 ،ناشر: وزارت فرهنگ و هنر، تهران.
Yarshater Ehsan and Ettinghausen R., Highlights of Persian Art,
USA, 1979.
HAJAR BABAZADEH
ÖZ
İran’da modernizasyon, batı kültür ve uygarlığına yöneliş XIX.
yüzyıl başlarında Abbas Mirza’nın reformlarıyla başladı. İran’ın Rusya
ile yaptığı iki savaşta uğradığı ağır yenilgilerden sonra Kaçar Veliahtı
Abbas Mirza ile üst düzey İranlı kesimler, İran’ın teknik ve bilimsel
geri kalmışlığı ile zayıflığının telafi yolunun uygar batının ba-
şarılarını örnek almaktan geçtiğini anladılar. Onun bu yolda ordu
kurma, yurtdışına öğrenci gönderme, üniversite kurma, Avrupalı
öğretmen ve uzmanlar istihdam etme; gazete çıkarma ve kitap basma,
hatta Nasıruddin Şah’ı Avrupalıların yaşam tarzlarını gözlemlemek
için Avrupa’ya yolculuğa teşvik etme gibi birçok çabası oldu.
İran modernizasyonu Rıza Şah zamanında merkezi bir devlet kurulmasıyla
daha geniş boyutlar kazandı. Müttefik orduların İran’a
saldırısı sırasında, 1320 hş. yılında İran halkı ilk defa yabancılarla
yakın temasta bulundu. Bu modernizasyon Muhammed Rıza Şah
zamanında da hızla devam etti. Bu dönemlerde, İranlıların batı dünyasıyla
irtibatı radyo, sinema, televizyon, uluslararası festivaller, fuarlar
aracılığıyla gelişti ve yüz binlerce binlerce kişinin Avrupa’ya,
Amerika’ya seyahatleriyle her geçen gün arttı. İslam Devrimi sonrasında
da farklı alanlarda modernleşme gerçekleşti. Bu makalede klasizmden
modernizme geçiş sürecinde toplumda İran sanatının dönü-
şüm süreci ele alınacak.
دانشجوی دکتر رشتۀ »تاریخ هنر« دانشگاه آتاتورک ارزروم.
HAJAR BABAZADEH
440
Anahtar Kelimeler: İran, Yenilik, Modernizim, Çağdaş, Hareket,
Sanat Dalları, Ressamlık, Fotoğrafçılık, Heykeltıraşlı
ABSTRACT
In Iran, renovation and movement towards western culture and
civilization began with Abbas Mirza reforms in early years of nineteenth
century. Heavy defeats that Iranian experienced during the
two fights with Russia, made Abbas Mirza and other high- ranking
officials realize that they had to compensate the technical and scientific
limitations that the country suffered. As a result they had to fallow
western achievements.
A lot of attempts were made in organizing of the army, sending
students to foreign countries, founding of Darolfonoon (the important
technical institute), employing teachers and European experts,
publishing newspapers, books and even encouraging Naseraddinshah
to take a trip to Europe to see the way of European people
life.
Modernity in Iran continued intensively with forming a central
government by Rezashah. He made some great and essential changes
in many social, Economic and cultural fields. After occupying Iran by
the allies (1941) and -during the time of Mohammad Rezashah- Iranian
made more close contacts with foreign countries and modernity
continued even more through Mass media, festivals, international
exhibitions, traveling hundreds of people to Europe and America.
These contacts became more intensive after Islamic revolution. Modernity
in Iran has kept on even more intensively so far.
The main purpose of this article is to show the process of art development
in Iranian transition society from tradition to modernity
and its ups and downs.
چکیده
نوگرایی در هنر ایران
441
در ایران، نوسازی و حرکت به سوی فرهنگ و تمدن غرب از اوایل قرن نوزدهم و
با اصالحات عباس میرزا شروع شد. بعد از شکستهای سنگینی که ایران در دو جنگ با
روسیه متحمل شد، عباس میرزا ولیعهد و شماری از مقامات عالی رتبۀ قاجار را متوجه آن
کرد که راه جبران ضعف و عقبماندگی فنی و علمی ایران، الگوبرداری از دستاوردهای
غرب متمدن است. تالشهای بسیاری چون: سازماندهی ارتش، اعزام دانشجو به خارج،
تأسیس دارالفنون، استخدام معلمان و کارشناسان اروپایی، انتشار روزنامه و کتاب و حتی
ترغیب ناصرالدین شاه به سفر اروپا برای مشاهدۀ طرز زندگی اروپاییان، انجام گرفت.
مدرنیزاسیون ایرانی با تشکیل یک دولت متمرکز در زمان رضا شاه، ابعاد وسیعتری پیدا
کرد که خود دولت، عامل مدرنیزاسیون شده و دست به تغییراتی در زمینههای اقتصادی،
اجتماعی و فرهنگی زد. در زمان حملۀ ارتش متفقین به ایران، در سال 1320 مردم ایران
برای اولین بار با خارجیان تماس نزدیک برقرار کردند و این مدرنیزاسیون در زمان
محمدرضاشاه نیز ادامه یافت. در این دوران، ارتباط ایرانیان با جهان غرب از طریق
رادیو، سینما، تلویزیون، جشنوارهها، نمایشگاههای بینالمللی و مسافرت صدها هزار نفر
به اروپا و آمریکا، بیشتر و بیشتر شد و بعد از انقالب اسالمی نیز مدرنیزاسیون سمت و
سویی دیگر یافت. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار خواهد گرفت، سیر تحول هنر
ایران در جامعۀ در حال گذار از سنت به مدرنیته خواهد بود.
کلیدواژهها: ایران، تجدد، مدرنیسم، معاصر، جنبش نوگرایی، سبکهای هنری، نقاشی،
عکاسی، مجسمهسازی.
تحول جدید در ادبیات و هنرهای ایران با مقدمات جنبش مشروطیت مقارن بود و
پس از وقوع آن انقالب )1285ه.ش(، این تحول آشکار شد. بزرگترین واقعۀ دورۀ
قاجار، یعنی انقالب مشروطه، در زمان حکومت مظفرالدین شاه )پنجمین پادشاه حکومت
قاجار( اتفاق افتاد که در مورد رابطۀ آن با مدرنیسم، رامین جهانبگلو، انقالب مشروطۀ
ایران را رویارویی دو گروه مختلف از مردم ایران می داند: »... نه در آن هنگام و نه
HAJAR BABAZADEH
442
اکنون، میان گروههای مختلف اجتماعی بر سر مفهوم و چگونگی ایرانی بودن، توافق
وجود نداشته است و ندارد. برخی اسالم را عنصر اساسی هویت ایرانی میدانند، مانند علما
و بخشی از تجار بازار و پیشهوران که مدرنیته و غرب را به یک چوب میرانند. گروهی
دیگر بر مفهوم غربی ملیت تأکید دارند؛ مانند روشنفکران و بخشی از تجار متجدد. این
دو نوع برداشت، در انقالب مشروطۀ ایران با یکدیگر روبرو شدند.« )جهانبگلو، 1380؛
ص. 33)
در این دوران، بعضی هنرها مانند شعر و بطور کلی ادبیات، در انقالب مشروطه سهم
بزرگی داشتند که به کمک صنعت چاپ و انتشار کتاب و روزنامه، باعث بیداری
سیاسی ایرانیان شدند. در این میان مسیر تحوالت تاریخی و هنرهای تجسمی، به گونهای
پیش رفت که سهم نقاشی و هنرهای تصویری در انقالب مشروطه، فراتر از تعدادی
کاریکاتور سیاسی نبود که آن هم در شکلگیری انقالب، نمیتوانست مؤثر باشد. )افشار
مهاجر، 1391 :ص.166و147)
هنر مشهورترین نقاش این دوره یعنی کمال الملک در انقالب مشروطه هیچ سهمی
نداشت، ولی ترجمههایی دربارۀ آزادی داشته است. او »به ترجمۀ آثار نویسندگان
انقالبی و رهبران عصر انقالب بورژوازی فرانسه، به ویژه “ژان ژاک روسو” پرداخت
...[ تا حد امکان و مقدوراتش، به نهضت مشروطه یاری رساند و وقتی مشروطه پیروز
شد، پرترۀ سردار اسعد بختیاری فاتح تهران را به نشانۀ تجلیل از نیروهای نوینی که در
زیر لوای مشروطیت در کار دگرگونسازی سیمای کشور بودند، خلق کرد.« )مجلۀ هنر
و مردم، 1354 :ص.50)
»نقاشی و مجسمهسازی ـ برخالف شعر و داستان ـ از آرمانهای این جنبش بطور
مستقیم تأثیر نگرفتند، ولی بر زمینۀ تغییرات اجتماعی و فرهنگی منتج از انقالب، مجالی
برای رشد یافتند. محمد غفاری کمال الملک[ برجستهترین شخصیت در هنر آن زمان
محسوب میشود. او در مقام واپسین نقاش معتبر دربار قاجار، نخستین کسی بود که از
ادامۀ سنتهای بیرمق نقاشی ایرانی خودداری کرد و یکسر به روش طبیعتگرایی
نوگرایی در هنر ایران
443
اروپایی روی آورد. )چنین رویکرد جامع و اصولی به نقاشی غربی را در کار ابوالحسن
غفاری صنیع الملک[ ، محمودخان ملک الشعرا و دیگر نقاشان عهد ناصری نمیتوان
دید.(« )پاکباز, 1378 :ص889)
در همین زمان، مظفرالدین شاه کمال الملک را در پی تابلویی که به خواستۀ او
کشیده بود، به عنوان جایزه به اروپا فرستاد. او، پس از سفر مطالعاتی در اروپا، مدرسۀ
صنایع مستظرفه را با جلب حمایت و تأیید دولت و بر اساس بینش و مشی هنری خود
در تهران بنیان گذاشت )1911 /1329 قمری برابر با 1289 خورشیدی( که با انقراض
سلسلۀ قاجاریه )1304 )و با روی کار آمدن رضاخان )1304-1320 )از حکومت سلطنتی
پهلوی و برخی از مخالفتهای کمال الملک با وی، بودجۀ مدرسه قطع شد و کمال
الملک در سال 1307ه.ش مجبور به استعفا گردید.
»از مطالعه منابع تاریخی، نتیجه میشود که رضاشاه، به هیچ کدام از هنرها عالقۀ
خاصی نداشته و نیز اهل مطالعه و کتابخوانی نبوده است ...[ رضا شاه، یک نظامی منظم
و زحمتکش بوده است که هم در ارتش و هم در زندگی، از پایینترین درجات شروع
کرده بود و به جایی رسید که تصورش را هم نمیکرده است. با نگاهی نه چندان عمیق
به تجدد و مظاهر تمدن جدید غرب، عالقۀ فراوان داشته است و پیشرفت و موفقیت
کشور را در تقلید کامل از غرب میدانسته است. رضا شاه، گیرندۀ مشتاق امواجی بود
که در اثر تالشها و فعالیت اولین گروه از روشنفکران ایران، یعنی اشخاصی مثل عباس
میرزا، امیرکبیر، فروغی،... ظاهر شده بود. غیر از رضا شاه، این روشنفکران موفق شده
بودند در هن بسیاری از قشرهای جامعه، از اعیان و مالکان لیبرال تا روحانیون و
بازرگانان که استعداد زیادتری برای پذیرش افکار تجددخواهانه داشتند، نفو کنند.«
)افشارمهاجر، 1391 :ص. 169)
قبل از رضا شاه، جنگ جهانی اول )1293ـ1297 )نیز از عوامل بسیار مهمی بود که
زمینۀ جنبش و تحولی در جهانبینی مردم آن روزگاران به وجود آورده بود.
HAJAR BABAZADEH
444
»پروژه رضاشاهی، برپاکردن دستگاه دولت مدرن برای پدیدآوردن ملت مدرن
ایران، از درون ترکیب پرتنوع قومی و زبانی در سرزمینهای بازمانده از امپراتوری
گذشته، بر تصوری از یکپارچگی قومی و فرهنگی و زبانی ملت تکیه داشت که از مدل
دولت ـ ملت اروپایی گفته شده و از نظر تاریخی نیز چشمی به ایران ساسانی داشت. این
تصور می بایست با مهندسی سیاسی از راه پدیدآوردن دستگاه اداری، نظامی و آموزشی
مدرن و آوردن اقتصاد صنعتی، زیر نظارت دولت به واقعیت بپیوندد.« )آشوری، 1376 :
ص. 192)
در آغاز متفکران دینی و روشنفکران، در مواجهه با تجددگرایی، موضع افراط-
گرایانه اتخا کردند؛ »گروهی همۀ مظاهر تمدن غربی را نفی کردند و هرآنچه را که به
تجددگرایی مربوط می شد، غربزدگی یا کفر و بدعت خواندند و گروهی دیگر حق را
به تجدد و تجددگرایی دادند و خواهان رهایی از سنتگرایی بودند و رمز موفقیت و
پیشرفت را در تقلید تمامعیار از غرب جست و جو می کردند.« )افشار مهاجر، 1391 :
ص. 170و169)
از دیدگاه برخی ایرانیان و هچنین ناظران خارج از کشور، دولت رضا شاه، نظم،
قانون، انضباط، اقتدار مرکزی و وسایل رفاهی جدید ـ مدرسه، راه آهن، اتوبوس، رادیو،
سینما، و تلفن ـ و به عبارتی دیگر، »توسعه«، »انسجام ملی« و »مدرنیزاسیون« را که
بعضی آن را غربگرایی می نامیدند، به همراه آورد. )آبراهامیان، 1389؛ ص. 169)
»در هر حال، شک نیست که در ایران، نوسازی و حرکت به سوی تجدد، قبل از
حکومت رضاشاه و با اصالحات عباس میرزا شروع شد؛ اما از زمان آغاز سلطنت رضا
شاه، با روحیه و خلق و خوی او، جنبۀ آمرانه به خود گرفت. روحانیت ضعیف شد و
دولت و بازار باقی ماندند. عدۀ ایرانیان تحصیل کرده در غرب، هر روز زیادتر میشد و
با تأسیس دانشگاه تهران و پس از آن دانشگاههای دیگر، تعداد افرادی که با علوم جدید
و تجدد آشنا شده بودند، فزونی یافت. دولت مرکزی قوی شد و ارتش، نظمی نسبی به
خود گرفت. کشور به طرف صنعتی شدن و به موازات آن، تجدد پیش می رفت و
نوگرایی در هنر ایران
445
سازمان اداری حکومت، شکل غربی به خود گرفت و علم و فن غربی بتدریج وارد ایران
میشد و پوشاک و حتی بسیاری از جنبههای رفتاری مردم، به سوی غربی شدن گرایش
پیدا کرد.« )افشارمهاجر،1391؛ ص . 171)
اگر رویداد صنایع مستظرفه، »چون نقطۀ آغازی برای هنر معاصر ایران فرض
شود، سیر تحوالت آن را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد: دورۀ اول )1289 خ ـ
1320 ، )دورۀ دوم )1320 خ ـ 1337 ،)دورۀ سوم )1337 خ ـ 1357خ(، دورۀ چهارم
)1357 خ تاکنون( الزم به تذکر است که این دورهبندی بیشتر برای سهولت بررسی
تاریخی به کار میآید و لزوماً نشان دهندۀ مقاطع تحول هنری در دوران معاصر نیست«
)پاکباز، 1378 :ص. 889 )
دورة نخست )1289 خ- 1320« :)هدف کمال الملک از تأسیس مدرسۀ صنایع
مستظرفه، تربیت هنرجویان به روش آکادمیک غربی بود. اگرچه این مدرسه هیچگاه
صورت یک آکادمی واقعی به خود نگرفت. راه پیشرفت هنرهای بصری را در ایران
گشود. با تالش کمال الملک در مدت 15 سال، سرپرستی مدرسۀ مزبور، شماری نقاش و
مجسمهساز برخوردار از تواناییهای فنی پرورش یافتند.» )پاکباز، 1378،ص 889)
این مدرسه که اولین مدرسۀ رسمی هنر در ایران بود، در دو رشتۀ نقاشی و مجسمه-
سازی شاگرد پرورش میداد. بعضی از این دانشآموزان، به هنرمندان معروفی تبدیل
شدند. الگوی آنان نقاشیهای رافائل، تیسین، روبنس و رامبراند بود. نقاشی آنها ترکیبی
از کالسیسم، ناتورالیسم و رمانتیسیسم بود. بعدها این نوع نقاشی و نقاشانش را »مکتب
کمال الملک« نامیدند. آنان سعی میکردند مانند استاد خود، کمال الملک، عین عکس،
صحنهای را نقاشی کنند. نقاشان مکتب کمال الملک از موضوعات زندگی مردم، افراد
معمولی کوچه و بازار و خوراکیهای رایج مردم که با نوعی احساسات همراه بود،
استفاده میکردند. در این زمان، هنرمندان دیگری هم بودند که در روسیه درس خوانده و
تقریبا به همان شیوۀ کمال المک کار میکردند.
HAJAR BABAZADEH
446
اسماعیل آشتیانی، حسنعلی وزیری، حسین شیخ، رضا شهابی، علیاکبر صنعتی،
محمود اولیا، علیمحمد حیدریان و ابوالحسن صدیقی از مشهورترین شاگردان کمال
الملک بودند. )ملکی، 1390 ،صص. 23 و 24)
با نگاه به هنر نگارگری، »اقدامات حمایتی دولت، ترتیب دادن مسابقه و اهدای
جوایز، نگارگران را به فعالیتی تازه ترغیب کرد. آنها غالبا با توسل به شگردهای
طبیعتپردازی و گاه با پرداختن به موضوعات روزمره، قصد داشتند تحولی در سنت
»منیاتور ایرانی« ایجاد کنند. چنین رویکردی به سنت که از سیاست نوسازی فرهنگی
دورۀ رضا شاه ناشی میشد، مورد تأیید ایرانشناسان خارجی قرار گرفت. این گونه
التقاط در معماری و نقش برجستهسازی آن زمان هم معمول بود؛ با این تفاوت که در
این مورد عناصر آشنای هنر ایران باستان به کار گرفته میشد، اما در عرصۀ صورتگری
و هرجا که شبیه سازی اهمیت داشت، بهرهگیری از میرا گذشته منتفی بود. هادی
تجویدی، حسین بهزاد، حسن مصور الملکی و سوروگین، نامهای معتبرتری در میان
نگارگران وابسته به این گرایش به شمار می آیند.
بدین سان، دو گرایش متمایز در هنر رسمی زمان رضا شاه پدید آمد: از یک سو
پیروی از شیوههای هنر آکادمیک اروپایی و از سوی دیگر، کوشش برای احیای
نگارگری قدیم در قالبی باب سلیقۀ روز. )گفتنی است که پس از گذشت بیش از نیم
قرن، هنوز هم این دو گرایش را در بخشی از هنر معاصر ایران میتوان بازشناخت.(
در این جا الزم است از نقاشی قهوهخانه هم نام ببریم که در این زمان، خارج از
حوزۀ هنر رسمی، شکوفان شده بود. )پاکباز، 1378 :ص. 889، 890)
دورة دوم )1320 خ – 1337 )
مکتب کمال الملک، به سال 1319 با مرگ وی و تأسیس دانشکدۀ هنرهای زیبای
دانشگاه تهران بهوسیلۀ آندره گدار فرانسوی رو به افول گذاشت و دریچههای تازهای
پیش روی هنرجویان ایرانی باز شد. با اینکه این دانشکده مدتها محل نفو شاگردان
نوگرایی در هنر ایران
447
طبیعتگرای کمال الملک بود، اما به دلیل تدریس استادان فرانسوی در این دانشکده،
دانشجویان جوان با شیوهها و مکاتب مختلف نقاشی غرب و بهویژه امپرسیونیسم آشنا
شدند. دراین میان، ادامۀ تحصیل برخی از این دانشجویان در اروپا و بازگشتشان به
کشور، موجی از نفی سنتهای کمال الملکی را به دنبال داشت که باعث جدال بین نو و
کهنه شد. مکتب کمال الملک منجر به شکست شد و نوگرایان مسلط شدند. نقاشان
جوان و مشتاق هنر نو نیز کوشیدند تا هرچه سریعتر آنچه را که عقب ماندگی خود از
هنر جدید اروپا تعبیر می کردند، جبران کنند. )گودرزی ،1391 :ص. 89)
با گسترش دامنۀ جنگ جهانی به ایران و برکناری رضا شاه، دورهای جدید در
تاریخ هنر معاصر آغاز شد. برقراری مختصر آزادیهای اجتماعی و تماس مستقیمتر با
مظاهر فرهنگ غربی )به سبب حضور ارتش متفقین در ایران( مجالی برای نوجویی
هنری پدید آورد. »تغییر وضع سیاسی و دگرگونی جو فرهنگی تو م با آن که از ورود
نیروهای متفقین 1320ه ش[ ناشی شد، نمایانگر آغاز دورهای جدید در نقاشی ایران بود.
ایران ناگهان در معرض برخورد عقاید و ایدئولوژیهای رنگارنگ قرار گرفت.
روشنفکران[ با اشتیاق جویای راههای نو بودند و با شوق بسیار به استقبال مفاهیم جدید
میرفتند. پس دور از انتظار نیست اگر دهه 1320 ،عمدتا آثاری اقتباسی از الگوهای
اروپایی پدید آورده باشد. هنرمندان از یافتههای تازه لذت میبردند و از طیف امکانات
جدید حاصل از این یافتهها متحیر میشدند. آنها همچون جهانگردانی که به قارهای
نویافته هجوم میبرند، دوست نداشتند در یک جا رحل اقامت افکنند. کنجکاوی تحریک
شده، آنان را به آزمودن شیوههای گوناگون ـ از امپرسیونیسم تا کوبیسم، از خیال-
پردازیهای سوررئالیستی تا شکلبندیهای انتزاعی ـ سوق داد. خالقیت و ابتکار در زیر
موج تالش برای جذب نگرشهای نو و آموختن و تسلط یافتن بر اسلوبهای جدید
)p.363 ,1979 , yarshater( ».ماند پنهان
آشنایی با آثار و زندگی پیشگامان هنر مدرن، فکر رها شدن از قیود سنتی را در
جوانان ایرانی بیدار کرد. برخی از نقاشان نسل جدید الگوهای مطلوب خود را در آثار
HAJAR BABAZADEH
448
رئالیستهای روسی و امپرسیونیستهای فرانسوی یافتند و پرشورترین آنها به سزان و
ونگوگ عالقه نشان دادند. »در این سالها شاعران، نویسندگان و موسیقیدانان که
عالقهمند بودند، حرفهای تازهای را که در اروپا شنیده بودند و »مدرنیسم« نامیده می-
شد، در هنر ایران نیز پیاده کنند، از میان جامعۀ هنری بیرون آمدند. اما نقاشی نوگرا بر
خالف دیگر هنرها در محیط مدرسه و دانشگاه متولد شد.« )ملکی،1390 :ص.27 )
هنرآموزان پس از بازگشت از سفر اروپا، باز هم سرمشقهای جدیدتری را پیش
نهادند. نوگرایان که اکنون به مکتبهای کوبیسم و اکسپرسیونیسم جلب شده بودند، در
نخستین پایگاههای هنر نو انجمن خروس جنگی و نگارخانۀ آپادانا ـ گرد آمدند. از این
زمان تا یک دهۀ بعد، جدل میان پیروان هنر قدیم و جدید در مجامع و مطبوعات بهشدت
جریان داشت. طی این سالها، با پرورش جوانان نوجو در هنرستانها و به سبب فعالیت
هنرمندان تازه بازگشته از اروپا و امریکا و انتشار گاهنامههای مدافع شعر و نقاشی نو،
جنبش نوگرایی رشد کرد و سرانجام از حمایت دولت نیز برخوردار شد.
فعالترین نقاشان این دوره را میتوان به سه دستۀ نوگرا، سنتگرا و میانهرو تقسیم
کرد. حسین کاظمی، جلیل ضیاپور، هوشنگ پزشکنیا، جواد حمیدی، احمد اسفندیاری،
عبداهلل عامری، محمود جوادیپور، مهدی ویشکایی، صادق بریرانی، سودابه گنجهای ،
مارکو گریگوریان و سیراک ملکونیان در دستۀ نوگرا جای داشتند. علی اصغر پتگر،
رضا صمیمی، جعفر پتگر ، بهزاد، ابوطالب مقیمی، علی مطیع ، محمدعلی زاویه، علی
کریمی، حسین الطافی به اضافۀ وفادارترین شاگردان کمال الملک به دستۀ سنتگرا
متعلق بودند؛ حال آن که علیاکبر صنعتی، محسن مقدم، علی رخساز، محمود اولیا،
مارکار قرابگیان، آندره گوالویچ، میناسیان )نقاش مناظر دریایی(، سمبات )آبرنگ کار(،
حبیب محمدی، رضا فروزی و عباس کاتوزیان از جمله نقاشان میانهرو محسوب می-
شدند. ) پاکباز، 1378 :ص. 891)
نقاشان نوگرای نسل اول تالش میکردند موضوعات ایرانی را به شیوههای
نوگرایانۀ هنر اروپایی نقاشی کنند که این شیوه در سالها و دورههای بعد نیز ادامه
نوگرایی در هنر ایران
449
یافت. این هنرمندان با جلوههایی نوین از بیان تصویری که ریشه در عالم خیال، فرهنگ
سنتی و رویکرد به جریانهای جدیدی که در شرف تکوین بود، آشنا ساختند.
جلیل ضیاءپور در فرانسه در مدرسه بوزار و زیر نظر »آندره لوت« درس خوانده
بود. او فکر می کرد، سبک کوبیسم ـ که »پابلو پیکاسو« مهمترین هنرمند آن است ـ
کاملترین سبک نقاشی تا آن روز است. ضیاءپور به نقاشی از زنان و مردان ایرانی با
لباسهای محلی عالقه داشت. زمینۀ کارهایش را به مربعهایی تقسیمبندی میکرد و آن
وقت آدمها را در حال کارهای مختلف روی آن نقاشی میکرد. )ملکی،1390 :صص.30
و 319)
محمود جوادیپور یکی دیگر از اولین فارغ التحصیالن رشتۀ نقاشی دانشکدۀ
هنرهای زیبا بود که سهم زیادی در نقاشی نوگرای ایران داشته است. »گرافیک به شیوۀ
امروزی آن و بهویژه پس از شهریور سال یکهزار و سیصد و بیست خورشیدی و پایان
جنگ جهانی دوم، به دست شخص استاد جوادیپور شکل و رونق گرفت.« )موزۀ
هنرهای معاصر تهران، جوادی پور، 1389 :ص.11 )فضاهای بومی و آداب و رسوم مردم
ایران، موضوعات مورد عالقۀ او بوده و منظرههای ییالقی و زندگی مردم روستایی را هم
زیاد نقاشی کرده است.
احمد اسفندیاری، یکی دیگر از این فارغ التحصیالن است که به خارج نرفت. در
آثار پوشیده از نور و رنگ و جنبش او، جدا ساختن موضوع از متن میسر نیست و این
دو عامل مطرح در بیان تجسمی چنان در هم تنیده اند که نهایتاً منتج به فضایی انتزاعی
میگردند. چشم مخاطب در همه جای تابلو در نوسان است، لحظهای مکث ندارد و در هر
گردش، از تجربۀ رنگ های پاک و حضور بیتکلف شکل، لبریز میشود. او با الهام از
فرهنگ دیرینه، سطح دوبعدی میآفریند و دنیایی را که ریشه در کهنالگوها دارد، با
سادگی و از طریق انتقال رنگ روی بوم، به مخاطب بازگو میکند. )موزۀ هنرهای
معاصر تهران؛ اسفندیاری، 1389 :صص.11و 12 )اسفندیاری برخالف نقاشان که خطوط
دور شکلها را با رنگ سیاه مشخص میکنند، خطوط کنارهنما را پهن و به رنگ آبی
HAJAR BABAZADEH
450
میگذارد. به همین خاطر نقاشیهای او ما را به یاد پارچههای باتیک میاندازد.
)ملکی،1390 :ص. 32)
هنر گرافیک از سالها پیش در ارتباط با بخشهای نشر و چاپ و تبلیغ مورد توجه
قرار گرفته بود، ولی فعالیت جدی در این عرصه از سالهای جنگ جهانی دوم شروع
شد. قبالً بعضی از نقاشان آموزش دیده در مدرسۀ صنایع مستظرفه، به کار تصویرگری
نیز میپرداختند که از میان آنها باید به حسینعلی مویدپردازی و یحیی دولتشاهی اشاره
کرد. )مویدپردازی از زمان رضا شاه در طراحی تمبر پستی و اسناد رسمی،
کاریکاتورسازی و صورتگری مشاهیر فرهنگی دست داشت.( روش اینان در کار
تصویرگرانی چون لیلی تقی پور و تیمور رشدی ادامه یافت، ولی از سوی دیگر، محمد
بهرامی، بیوک احمری و سیروس امامی، تجربیات تازهتری را بخصوص در زمینۀ طراحی
جلد کتاب آغاز کردند. در واقع، روشهای جدید تصویرگری، پوسترسازی و طراحی
گرافیک نخستین بار توسط شماری از فارغ التحصیالن دانشکدۀ هنرهای زیبا به کار
گرفته شد. البته اینان دانش تخصصی نداشتند، صرفاً بنابر وق شخصی و یا برای امرار
معاش به این عرصه روی آورده بودند. در سالهای جنگ و سپس در دوران جنبش ملی
کردن نفت، همراه با توسعۀ فعالیت مطبوعات، امکان کاریکاتورسازی سیاسی و اجتماعی
فراهم آمد. بطور کلی، هنر گرافیک این دوره در مقایسه با نقاشی هنوز مراحل مقدماتی
رشد خود را طی می کرد. )روئین پاکباز، 1378 :ص. 892)
دورة سوم)1337 خ – 1357خ(
به همت مارکو گریگوریان که در ایتالیا درس خوانده بود و از نزدیک بینال ونیز
را دیده بود، اولین بینال تهران در سال 1337 ،توسط ادارۀ کل هنرهای زیبا، برپا شد که
از اهمیت ویژهای برخوردار بود، چون مسئوالن دولتی، هنر نوگرای ایران را به رسمیت
شناختند. این بینال یک نمایشگاه بزرگ و بیسابقه از آثار نوپردازان بود. تا سال 1345
نوگرایی در هنر ایران
451
پنج دوره بیینال تهران برگزار شد و در هر دوره آثار برندگان به بینال ونیز فرستاده
میشد که این یکی از راههای مهم آشنایی هنرمندان خارجی با آثار هنرمندان ایرانی بود.
»ظاهراً، هدف برگزارکنندگان دوساالنه ایجاد امکانات بررسی و ارزیابی آثار
نوپدید ایرانی، آشنا کردن مردم با شیوه های هنر مدرن ...[ بود. بی شک، برگزاری
دوساالنه ها )گرچه بیش از پنج بار تکرار نشد(، نقشی مؤثر در توسعۀ نقاشی و مجسمه-
سازی و چاپ دستی و معرفی جدیدترین آثار هنرمندان ایرانی ایفا کرد، ولی این اقدام
باعث بروز حرکتهای مصنوعی و موقت در هنر معاصر نیز شد؛ بدین معنا که نوع و
شیوۀ کار برندگان جوایز در هر دوساالنه دستکم تا دو سال بعد سرمشق کار هنرمندان
جوان قرار گرفت و آنان را از جست و جو و تجربۀ شخصی بازداشت. چنین بود که
موجهای اکسپرسیونیسم، تجریدگرایی، و سنتگرایی نو یکی پس از دیگری از متن
همین دوساالنهها برخاستند. در میان برندگان این پنج دوساالنه، به نامهایی چون مارکو
گریگوریان، ناصر اویسی، ابوالقاسم سعیدی، سهراب سپهری، بهجت صدر، محسن
وزیری مقدم، حسین زنده رودی، فرامرز پیالرام، مسعود عربشاهی )در نقاشی(؛ و پرویز
تناولی و ژازه طباطبایی )در مجسمه سازی( برخورد می کنیم.« )پاکباز، 1378 :ص.
)893
با استقبال گستردۀ نقاشان جوان از جلوههای هنر مدرن و بهویژه مقبولیت یافتن هنر
آبستره در دهههای چهل و پنجاه، گرایشهای کوبیستی به کناری زده شد، ولی در دهۀ
شصت، تعدادی نقاش جوان به کوبیسم تمایل نشان دادند؛ مانند ایرج اسکندری و بهرام
دبیری. سوررئالیسم نیز یکی از تمایالت مهم نقاشی معاصر ایران است که اولین
تمایالت سوررئالیستی و شکوفایی نسبی آن را در نیمۀ دوم دهۀ چهل میتوان مشاهده
کرد، هرچند نشانههای آن را از اوایل دهۀ بیست میتوان پی گرفت. این تمایل به
انطباق با فرهنگ و روحیۀ خیالپرداز و تغزلی ایرانی با گرایش به خواب و رویا در آثار
تنی چند از نقاشان نوپرداز ایرانی خود را نشان داد. سهراب سپهری، ایران درودی،
مرتضی کاتوزیان، قاسم حاجی زاده، حجت اهلل شکیبا، حبیب اهلل صادقی، علیاکبر
HAJAR BABAZADEH
452
صادقی، واحد خاکدان، آیدین آغداشلو از شاخصترین این نقاشاناند. در این میان
سهراب سپهری اندکی بعد تمایالت سوررئالیستی خود را کناری نهاد و با تجربۀ نقاشی و
فضای شرق دور به زبان مستقلی دست یافت.
ظهور اکسپرسیونیسم نیز در نقاشی معاصر ایران به اولین بینال تهران در سال
1337 بازمیگردد. هوشنگ پزشکنیا را اولین پایهگذار این سبک در ایران میدانند.
هنرمندان دیگر این سبک؛ هانیبال الخاص، رضا بانگیز، جواد حمیدی، مرتضی ممیز،
سیراک ملکنیان، زهرا رهنورد )در دهه های 80 با برنامههای یارانهای آثاری ساخته(،
منوچهر معتبر، یعقوب عمامهپیچ )آثار متأخر او به سمت آبستره رفتند( و... هستند.
تمایل به آبستره در میان قشر زیادی از نقاشان جوان کشور شکل گرفت، بطوری
که در دهۀ چهل به صورت بسیار گسترده و حتی اغراقآمیزی درآمد. البته نیاز به
حضور در بینالهای ونیز و پاریس که عرصۀ هنر جهانی بود، بر این تمایل افزود. این
گرایش به سمت هنر آبستره، به دنبال ارائۀ آثار تجریدی منصوره حسینی، سهراب
سپهری، محسن وزیری مقدم و بهجت صدر در دومین بینال )1339 )تهران صورت
گرفت. مسعود عربشاهی، مریم جواهری، ناصر آراسته، مسعود قادری، منوچهر یکتایی و
حسین کاظمی و کورش شیشهگران نیز از این گروه هنرمندان هستند.
تحوالت هنری که در امریکای دهۀ پنجاه صورت گرفت، تأثیر بر دانشجویان و
هنرمندان ایرانی نیز تأثیر گذاشت. بطوری که وقتی در امریکا هنر مدرن جلوهگری می-
کرد، نقاشان ایرانی که به آنجا سفر کرده بودند، در ایران همان سالها یعنی تقریباً دهۀ
40 گرایشی را با عنوان »پاپ آرت« به ارمغان آوردند که جسته گریخته تا دهۀ شصت
ادامه یافت. کامران کاتوزیان، منیر فرمانفرمائیان، فرشید ملکی، طلیعه کامران، سیما
کوبان از هنرمندان این سبک هستند. مارکو گریگوریان نیز از نقاشانی بود که تالش
خود را برای ایجاد »پاپ آرت ایرانی« کرد. مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، فریدون
آو،... نیز با تصاویر و اشیاء سادۀ اطراف خود آثاری در این سبک آفریدند. )گودرزی،
)108،110،116،123،132،107 ّ .صص: 1391 تهران
نوگرایی در هنر ایران
453
در سال 1339« کمکم تالشهای جلیل ضیاءپور و دوستانشان برای تثبیت هنر
نوگرا به ثمر نشسته است. پس هنر چیزی جدی است که با هنرهای تزئینی فرق دارد.
اما هوشنگ کاظمی، پرویز تناولی و دوستانشان معتقدند با راهاندازی دانشکدهای به این
نام میتوان به معرفی هنرهای مردمی و سنتی ایرانی پرداخت و از این طریق هنری به
وجود آورد که هم مدرن باشد و هم بومی.« )ملکی،1390 :ص.65 )بنابراین، از دیگر
رویدادهای بااهمیت این دوره تأسیس هنرکدۀ هنرهای تزیینی )1340خ( به قصد تربیت
کارشناسانی در زمینۀ هنرهای کاربردی بود. این هنرکده نه فقط امکانی برای ادامۀ
تحصیل فارغ التحصیالن هنرستانها به وجود آورد، بلکه با ایجاد رشتههای جدید بخشی
از نیازهای آموزشی نسل جدید را پاسخ داد. دهها نقاش و مجسمهساز و طراح نوپرداز
زیر نظر معلمان ایرانی و خارجی این هنرکده پرورش یافتند که با فعالیتشان بر
تحوالت بعدی هنر معاصر تأثیر گذاشتند. )پاکباز، 1378 :893)
بنابراین، در سالهایی که دانشکدۀ هنرهای تزئینی شکل گرفت، نقاشان و مجسمه-
سازان ایرانی هنرهای تزئینی قدیمی را با نقاشی مدرن ترکیب میکردند. حاصل این
6 تالشها در سومین بینال تهران در سال 1341 دیده شد که کمی بعد مکتب »سقاخانه
»
از ادامۀ این شیوه فکری به وجود آمد.
درسال 1341 کریم امامی، روزنامهنگار، منتقد هنری و معلم انگلیسی عنوان »مکتب
سقاخانه« را برای اولین بار به کار برد. او به نقل از پرویز تناولی که از اولین هنرمندان
سقاخانه است، مینویسد: »روزی )حدود سال 1340 )من و زندهرودی به حضرت شاه
عبدالعظیم رفتیم و آن جا توجهمان به تعدادی تصویر چاپی مذهبی که برای فروش
عرضه شده بود، جلب شد. درآن وقت ما هردو در جستجوی انواعی از مواد و مصالح
4 .سقاخانه جایگاهی مقدس و به منزلۀ یادگاری از مقبره و گور شهیدان است. یادآور رحمت خداوند است در
برابر سرزمینهای خشک دنیای اسالم که در نمادپردازی آغازین آب جان بخش باران و رودها تجلی یافته است و
همچنین فاجعه کربال را به یاد می آورد. سقاخانه از یک لحاظ جایگاه همگانی نوشیدن آب است که عابران تشنه
را همه روز به سوی خود میکشاند.
HAJAR BABAZADEH
454
ایرانی بودیم که بتوانیم از آنها در کار خود استفاده کنیم و آن تصاویر مذهبی به نظرمان
خیلی مناسب آمد. تعدادی از آن تصاویر را خریدیم و به خانه بردیم. از سادگی فرم
آنها، از تکرار نقشها در آنها و از رنگهای روشن و چشمگیر آنها خوشمان آمد. اولین
طرحهایی که زندهرودی با الهام از آن تصاویر کشید، در واقع اولین کارهای سقاخانهای
هستند.« ) امامی، 1392 :ص.7 )
»هنرمندان مکتب سقاخانه مثل نقاشان امپرسیونیست، با همدیگر کار نکرده بودند و
هرکدام در جست و جوهای خود برای رسیدن به چیزهای تازه، به این شیوه از نقاشی
رسیده بودند اما کریم امامی مشابهتهایی را بین کارهای آنها پیدا کرد و همه را مکتب
سقاخانه نامید. در سال 1356 موزۀ هنرهای معاصر تهران که تازه افتتاح شده بود،
نمایشگاهی از آثار این هنرمندان برپا کرد. مکتب سقاخانه در شروع، به نوعی هنر
مذهبی عامیانه توجه داشت. ولی کمکم بیشتر کارهایی را که در آنها از نقشهای تزئینی
سنتی، از جمله خط فارسی استفاده میشد، دربرگرفت.« )ملکی، 1390 :ص.67 )از
هنرمندان مهم مکتب سقاخانه میتوان به نامهای ارزندهای چون ناصر اویسی، فرامرز
پیالرام، صادق تبریزی، پرویز تناولی، حسین زندهرودی، مسعود عربشاهی، ژازه
طباطبایی، منصور قندریز، فرامرز پیالرام اشاره کرد.
در همین سالها شیوهای به نام » نقاشیخط« نیز به وجود آمد که گاهی به آن خط
ـ نقاشی هم میگویند. از این هنرمندان رضا مافی، حسین زندهرودی، نصراهلل افجهای و
محمد احصایی هستند.
»در دهۀ 1960/1340 به رغم آمیختگی فعالیتهای جدی و تفننآمیز، هنر نو مجال
شکوفایی یافت. بیشک، آفریدههای نومایهای که در عرصههای مختلف از این دوره به
جای ماندهاند، پشتوانۀ هنر امروز را تشکیل میدهند.
در آن سالها، رفته رفته، نوع تازهای از هنر رسمی شکل میگرفت. دربار و
باالترین مقامات حکومتی، بسیاری از دستگاهای دولتی و حتی مؤسسات بخش خصوصی
سیاست کلی حمایت از هنر و هنرمندان را دنبال میکردند. انجمن فرهنگی ایران و
نوگرایی در هنر ایران
455
آمریکا، انستیتو گوته، انجمن فرهنگی ایران و ایتالیا، گالری سیروس در پاریس[ به
نمایش آثار نقاشان، مجسمهسازان و طراحان نوپرداز ایرانی میپرداختند. چندین موزه،
نگارخانه و کانون هنری در تهران و شهرهای دیگر برپا شده بود. از میان نگارخانههای
فعال در تهران میتوان گالری هنر جدید، بورگز، سیحون، صبا، مس، لیتو، زروان، زند،
سامان و تاالر قندریز را نام برد که هریک به روش خود در جهت معرفی و اشاعۀ هنر
جدید میکوشیدند. بدینسان، تعداد هنرمندان و تنوع آثارشان نیز روز به روز بیشتر می-
شد.« )پاکباز، 1378 :893)
مجسمهسازی در ایران در هیچ دورۀ تاریخی، حیات طبیعی و قبول عام نیافته و هر
زمان به صورتی ناگزیر، پرورش محدود داشته است. در دوران معاصر، از زمانی که
تندیس سوارۀ ناصرالدین با طراحی علیاکبر حجارباشی )در 1304 قمری توسط استادان
و صنعتگران قورخانۀ تهران ریخته شد( هنر تندیسگری از دل حجاریهای مردمی و
صنایع ظریفه برآمد. طی چند دهه با نمایش عمومی آثار هنری صدیقی و صنعتی و
تناولی و ژازه و چند تن دیگر به عنوان آفرینش هنری در سطح جامعه مطرح شد.
)مجابی، 1383 :ص. 42)
مجسمهسازی جدید با نخستین دوساالنۀ تهران ظاهر شد؛ پیشگامان این هنر نقاشان
نوپردازی چون ژازه طباطبایی وپرویز تناولی بودند که با پیکره سازان پیشین از جمله
صدیقی و صنعتی تفاوت بسیار داشتند. تناولی، برپایۀ آموختههایش در ایتالیا، سریعاً خود
را به سطح یک مجسمهساز حرفهای موفق رسانید و با این کار راهی برای دیگران گشود.
در سالهای بعد، نقاشانی چون منیر فرمانفرماییان، وزیری مقدم، اصغر محمدی،
عربشاهی، پیالرام، نامی و کاظم رضوانیان دست به تجربههای سه بعدی زدند. ولی
هیچیک از آنان نتوانستند چون بهمن محصص خود را در مقام مجسمهساز تثبیت کنند.
حتی پیش از آن که اصول و فنون گرافیک در مدارس هنری ایران تدریس شود،
حرکتی تازه در این عرصه رخ نمود که بیش از همه مرهون کوشش مرتضی ممیز بود.
او فعالیت هنریاش را با نقاشی آغاز کرد، اما بزودی در زمینههای مختلف طراحی
HAJAR BABAZADEH
456
گرافیک و تصویرگری استعداد خالقۀ خود را نشان داد. تأثیر سازندۀ ممیز در مقام
هنرمند و معلم تا سالهای بعد نیز ادامه یافت. اگر قبالً کسانی چون جوادیپور، بریرانی،
پرویز مؤید عهد، ملکونیان و هوشنگ کاظمی در زمینههای طراحی گرافیک فعالیت
داشتند، اکنون قباد شیوا، کامران کاتوزیان، مثقالی، خسرو بیات، سرژ آواکیان، محمد
پوالدی، بهزاد گلپایگانی، آغداشلو، ابراهیم حقیقی، آراپیک باغداساریان فوزی تهرانی،
محمد محالتی، عباس کیارستمی، عباس سارنج، علی اصغر محتاج، مصطفی اوجی و
بسیاری دیگر بطور وسیع به هنر گرافیک روی آورده بودند
تصویرگری کتابهای درسی با کار نقاشانی چون محمدزمان زمانی، کالنتری و
غالمعلی مکتبی شروع شد. بعداً، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان امکان
فعالیت وسیعی را در زمینۀ تصویرگری برای نقاشان و طراحان نوپرداز فراهم کرد. در
این محیط مساعد بود که مثقالی، دادخواه، نیکزاد نجومی، علی اکبر صادقی و نورالدین
زرین کلک با آثارشان تحولی در تصویرگری کتاب کودک پدید آوردند. زرین کلک
و برخی دیگر از این تصویرگران در ساختن فیلمهای نقاشی متحرک نیز به نتایج قابل
مالحظهای دست یافتند. در این سالها، نوعی طنزنگاری روشنفکرانه از بطن
کاریکاتورسازی روزنامهای زاده شد. بیشک، اردشیر محصص با هن تیز و قلم توانایش
برجستهترین آغازکننده و ادامه دهندۀ طنز سیاه در ایران به شمار میآید. در میان
طراحان فعال در این زمینه میتوان به نامهایی چون باغداساریان، کامبیز درم بخش و
مصطفی رمضانی اشاره کرد. ) پاکباز، 1378 :893 )پس از تأسیس شرکتهای تبلیغاتی
در دهه 40 ،نیاز به استفاده از » عکاسی« به عنوان یک رسانۀ تصویری موثر محسوس
شد، هادی شفائیه، اسد بهروزان، احمد عالی و منصور پاکزاد، چهره های شاخص در
عکاسی آن سال ها هستند. سیروس امامی و مسعود معصومی، فقط به عکاسی تبلیغاتی
اشتغال داشتند. در نخستین نمایش عکس در تاالر قندریز )1343 خورشیدی(، عالوه بر
عکاسان حرف چند معمار، سینماگر و نویسنده هم تجربیات عکاسی خود را به معرض
دید گذاشته بودند. آن عکاسان حرفهای نیز تحصیالت عکاسی نداشتند ولی اغلب
نوگرایی در هنر ایران
457
اطالعات یا تحصیالتی در زمینۀ هنر داشتند که برای بیان احساسات و کاوش در
واقعیتهای عینی و فرمهای مشهود و تلفیق آنها با واقعیت هنی، از عکاسی استفاده
میکردند. بهمن جاللی، ابراهیم هاشمی، کاوه گلستان، نیکو فریدنی، کامران عدل، مریم
زندی، سودابه قاسملو و معصومی از عکاسان شناخته شدۀ سالهای 40 و 50 بودند که
بیشترشان هنوز هم فعالاند. )افشار مهاجر،1391 ؛ ص. 225)
در این دورۀ پرتکاپو، محدودیت تحولپذیری نقاشی سنتی بیش از پیش آشکار
شد. جواد رستم شیرازی، کالر آبکار، هوشنگ جزیزاده و بسیاری از جوانترها همان
روشهای التقاطی استادان متقدم را در کار خویش تکرار میکردند. تنها نگارگرانی
چون محمود فرشچیان و جالل سوسنآبادی توانستند با برخی نوآوریها در قالب و
مضمون از این دایرۀ بسته پا فراتر نهند. در واقع، امواج نوجویی آن زمان این گونه
نقاشی را به حاشیه رانده بود. به رغم اقدامات حمایتی از قبیل برپایی نمایشی وسیع از
آثار مینیاتورسازان و تذهیبکاران در یک نگارخانۀ دولتی )1975/1353ش( این وضع
تا دهۀ بعد ادامه یافت. )پاکباز، 1378 :897)
دورة چهارم )1357 تا اکنون(
تقریبا سالهای 1355 و 1356 بود که آثار »هنر مفهومی« در تهران با نمایشگاه-
هایی که گروه آبی برگزار میکرد، به منصۀ ظهور درآمد. این گروه شامل هنرمندانی
چون فرامرز پیالرام، مسعود عربشاهی، مارکو گریگوریان، مرتضی ممیز و غالمحسین
نامی بود؛ اما در سالهای 58،57،56 برگزاری نمایشگاههای گروهی در مجامع عمومی،
دانشگاهها و کارخانهها به هدف مردمی کردن هنرها گسترش مییافت. این همزمان بود
با جلسات سخنرانی آتشین در جای جای شهر و مراکز فرهنگی که به »یمن فضای باز
سیاسی« میسر شده بود. در کنار این نمایشگاهها، که عمدتاً شتابزده بودند و جنبه تبلیغی
داشتند گروههای مردمی به بحث سیاسی میپرداختند. )اسکندری، شمارۀ 6 :1391)
HAJAR BABAZADEH
458
از نظر برخی از این هنرمندان، هنر انتزاعی نمیتوانست قالب خوبی برای بیان این
سخنان باشد. پس رفتند سراغ » هنر فیگوراتیو«، آن هم با موضوعات اجتماعی. »جوانانی
که با موج انقالب به میدان آمدند، در واکنشی افراطی و ایدئولوژیک هر نوع گرایش
مدرنیستی را مردود شمردند. در پی حملۀ ارتش عراق به خاک ایران و در طی سالهای
جنگ، خلق دیوارنگارهها، نقاشیها، پوسترها در مضامین حماسی، دینی و سیاسی رواج
یافت. در این شرایط ، بعضی از نوگرایان به اروپا و آمریکا کوچیدند، بعضی دیگر برای
مدتی دست از کار کشیدند و شماری از سرشناسترین آنها تحت تاثیر سلیقۀ روز یا هر
دلیل دیگر، شیوۀ هنری خود را تغییر دادند. از سوی دیگر، سنتگرایی در شکلهای
مختلف )بازگشت به سبک ناتورالیستی کمال الملک، تقلید از نگارگری قدیم و بیش از
همه، نقاشیخط( مجالی برای خودنمایی پیدا کرد.« )پاکباز، 1389 ،ش.1 :ص.90)
وقوع انقالب اسالمی )1357 خ( دورۀ دیگری برای تجربههای تازه بود. »هنرمندان
جوانی که به هنگام انقالب فعالیت میکردند و بیشترشان هم در دانشکدۀ هنرهای زیبا
درس میخواندند، معتقد بودند هنر باید مردم را به حرکت آورد، همچنین هنر باید
حرکت انقالبی مردم را نشان دهد و این نوع هنر را »هنر متعهد« میخواندند؛ بدین معنی
که هنر نباید فقط برای سرگرمی یا زیبایی باشد، بلکه باید برای همۀ مردم و دربارۀ همۀ
آنان باشد. هنرمندان مهم »هنر انقالبی« کاظم چلیپا، حسین خسروجردی، حبیب اهلل
صادقی، ناصر پلنگی، مرتضی اسدی، مصطفی گودرزی، علی وزیریان و ایرج اسکندری،
هنرمندانی هستند که اتفاقات انقالب را نقاشی میکردند. )ملکی.1390 :ص. 125 )
هانیبال الخاص یکی از استادان دانشکده بود که تأثیر زیادی روی نقاشان جوان و
انقالبی گذاشت. در کارهای او، به حالتهای انسانها خیلی توجه شده است. برای
هانیبال همیشه نشان دادن اعتقادات مردم مهم بود. الخاص به طراحی حالتهای بدن آدم
اهمیت میداد. این نگاه به انسان باعث شد خیلی از شاگردان او سعی کنند در نقاشی-
هایشان دربارۀ مبارزه با بدی و بیعدالتی حرف بزنند. الخاص یکی از ادامهدهندگان و
ترویجکنندگان »نقاشی فیگوراتیو« یا »پیکرنما« بود.) ملکی، 1390 :ص. 126)
نوگرایی در هنر ایران
459
عنصر آسمانی یا ماوراءالطبیعه که در هنر قرون وسطی نیز به عنوان یک عامل
تعیین کننده به شمار میرفت در نقاشی انقالب از طریق بخشیدن ابعاد ماورایی به
قهرمانها، فضا و ترکیب هنری و قرار دادن سمبولهای مذهبی تحقق میپذیرد.
همچنین کشیده شدن اندامها، بزرگ شدن چشمها، منبع نامرئی نور و سمبولهای دیگر
مذهبی، قرار دادن چند فریم )کادر( در یک تصویر برای القای محیط آسمانی از دیگر
ویژگیهای نقاشی انقالب است. )رهنورد،1379 :ش9 ،ص114 )
هنر انقالب، الگوبرداری مستقیم و شتابزدهای بود که در آن زمان از هنر انقالبی
کشورهایی چون مکزیک و شوروی به دست آمده بود و دارای نظریۀ محکم و مستقل
هنری نبود.
با پایان جنگهای ایران و عراق، کمکم گالریها و دانشگاهها باز شدند و
نمایشگاههای گروهی بزرگ مثل دوساالنهها در موزۀ هنرهای معاصر تهران )افتتاح
1356 و بسته شدن آن در چندسال بعد انقالب(، راه افتادند. از دیگر پیآمدهای انقالب،
افزایش تعداد مجسمهسازان، گرافیستها، تصویرگران وعکاسان نسبت به قدیم بود که
بسیاری از این هنرمندان زنان بودند که در مقیاسی وسیع به کارهای هنری روی آوردند.
تا انقالب 1357 ،حدود 30 گالری در تهران دایر بود که با وقوع انقالب تا چند سال
تعطیل بودند. دیری نگذشت که با تجدید فعالیت یکی دو نگارخانۀ سابق و گشایش
نگارخانههای جدید، بازار عرضه و فروش آثار هنری دوباره رونق گرفت. مثل ادامۀ
گالری سیحون که در سال 1345 تأسیس شده بود و آغاز گالریهای جدیدی مثل
گالری گلستان و گالری سبز. موزۀ هنرهای معاصر تهران، پس از چند سال فعالیت بدون
برنامه، اقدام به برپایی منظم نمایشهای دوساالنه و سه ساالنه از آثار طراحان گرافیک،
تصویرگران، نقاشان، عکاسان، کاریکاتورسازان، نگارگران، سفالگران و مجسمهسازان
کرد. صدها اثر ریز و درشت در هر یک از این نمایشها معرفی شدند و هزاران نفر به
دیدن آنها رفتند.
HAJAR BABAZADEH
460
» گفتنی است که تعداد 264 نقاش در دوساالنه 1370 خ. شرکت داشتند؛ حال آن
که نقاشان شرکت کننده در دوساالنه 1337 خ. فقط 45 نفر بودند[. این واقعیتها حاکی
از رشد کمی و توسعۀ فعالیت در تمامی عرصههای هنری است، با این همه به نظر نمی-
رسد که تحولی اساسی و آیندهساز در هنر امروز ایران پدید آمده باشد.
در نقاشی این دوره، گوناگونی و پراکندگی گرایشها بیشتر شد. نقاشیخط مسیر
قبلی را تا مرزهای تکرار و ابتذال پیمود. نگارگری التقاطی که دورۀ قبل به زیست
حاشیهای ادامه میداد، حال زمینۀ مناسبی برای جلوهگری پیدا کرد. صور دیگری از
نقاشی تزیینی با ظاهر ایرانی و شرقی نیز امکان بروز یافتند. از میان بیشمار کسانی که
در این زمینههای سنتی فعالیت داشتهاند، میتوان به نامهایی چون فرح اصولی، نصراهلل
افجهای، محمد باقر آقامیری، محمد علی ترقیجاه، شهال حبیبی، محمدعلی رجبی، عبداهلل
رحیمی، رستم شیرازی، جلیل رسولی، روحبخش، فرشچیان، رضا فضایلی، اردشیر مجرد
تاکستانی، مطیع و مجید مهرگان اشاره کرد.
در سوی دیگر، بسیاری نقاشان، از جمله ثمیال امیرابراهیمی، پرویز ایزدپناه، مسعود
بهنام، نامی پتگر، جمالالدین خرمینژاد، مصطفی دشتی، هایده زرینبال، حجتاهلل شکیبا،
علیاکبر صادقی، مرتضی کاتوزیان، مینا نوری، گیزال سینایی، احمد وثوق احمدی و
احمد وکیلی برای ارائۀ موضوع های عینی و یا مفاهیم هنی خویش از روشهای
بازنمایی طبیعتگرانه بهره گرفتند. نقاشان دیگری چون حسین احمدینسب، ناصر
آراسته، یعقوب امدادیان، علیرضا، نفیسه ریاحی، هادی ضیاء الدینی، علی گلستانه، محمد-
حسین ماهر، منوچهر معتبر و احمد نصراللهی هریک بهنحوی کوشیدند از مرزهای
مرسوم ناتورالیسم گامی فراتر نهند. بهرغم تغییر و نوسان درکار برخی از نقاشان نوپرداز
دورۀ پیش، جنبش نوگرايی ادامه یافت. در این رهگذر، نقاشانی چون احمد امیننظر،
شهال حسینی، مهدی حسینی، بهرام دبیری، ایرج زند، مهدی سحابی، همایون سلیمی،
جالل شباهنگی، سعید شهالپور، کورش شیشهگران، منوچهر صفرزاده، یعقوب عمامهپیچ،
رعنا فرنود، فریده الشایی، نصرتاهلل مسلمیان، فرشید ملکی و علی نصیر با تجربیات تازه
نوگرایی در هنر ایران
461
بر تنوع گرایشهای نو افزودند. همچنین، در قالبهایی نه چندان متفاوت آنچه اشاره
رفت ولی با تأکیدی قوی بر موضوعهای سیاسی و دینی، کار نقاشانی چون مرتضی
اسدی، ایرج اسکندری، ناصر پلنگی، کاظم چلیپا، حسین خسروجردی، زهرا رهنورد،
حبیباهلل صادقی، حسین صدری، غالمعلی طاهری، مصطفی گودرزی و علی وزیریان
مطرح شد.« )پاکباز،1378 :898 )
در چند سال اخیر نیز شمار زیادی از نقاشان جوانتر فعالیت خود را در ارتباط یا
بدون ارتباط با انواع گرایشهای مزبور آغاز کردهاند.
جنبش هنری جدید با یک رویداد در سال 1371 شروع شد: چهار نقاش دیوار و
کف اتاقها چهار طبقه از خانه کلنگی را با آثارشان پوشاندند. آنان با علم به این که بنا
و تمامی آثارشان به زودی از بین خواهد رفت، دست به این تجربۀ غیر معمول زده
بودند. چنانکه تجربههای آن در سالهای بعد خبر از ظهور گرایشهای جدید شد و در
نقاشیها و مجسمهها نیز ایدههای پستمدرنیستی رخ نمودند.
مضامین این آثار، طیف متنوعی از دغدغههای شخصی و اجتماعی )از حساسیت
های فمینیستی تا نگرانیهای ناشی از آلودگی محیط زیست، از نوستالژی آیینهای کهن
تا واقعیات تنشآفرین زندگی امروز( که غالباً در گزارههایی پرتفصیل ارائه میشوند.
)پاکباز،1389 ،شماره1؛ ص90)
»بعد از یکی دو تجربۀ پراکنده، در سال 1380 در موزۀ هنرهای معاصر تهران
نمایشگاهی به نام »هنر مفهومی« برپا شد. در این نمایشگاه کارهایی به شکل
اینستالیشن، فتو اینستالیشن و ویدیو آرت ارائه شد ...[ دو سه نمایشگاه بزرگ دیگر هم
در سالهای بعد در موزۀ هنرهای معاصر یا جاهای دیگر برپا شد. مثل نمایشگاههای
آسمان پاک، هنر جدید، باغ ایرانی و نگاه معنوی. هنرمندان در گالریهای کوچک و
بزرگ هم کارهایشان را به نمایش گذاشتند.« )ملکی،1390 ،صص. 155، 156)
کار هنرمندان هنرهای جدید باالخره بعد از چندین سال به بیینال ونیز راه یافت.
در سال 1382 و 1384 آثار احمد نادعلیان، بهروز دارش، ماندانا مقدم و بیتا فیاضی در
HAJAR BABAZADEH
462
بیینال ونیز به تماشا درآمد. این آثار در زمینههای لندآرت، اینستالیشن و ویدئو آرت
بودند.
از هنرمندان قدیم که به شیوههای جدید روی آوردند، میتوان از عباس کیارستمی
نام برد که کارهای بسیاری در قالب ویدیو آرت، اینستالیشن، فتواینستالیشن و ویدئو
اینستالیشن ارائه دادهاند.
هماکنون هنرمندان بسیاری هستند که در هنر معاصر ایران در قالبهای جدید
هنری فعالیتهای ارزندهای میکنند که فقط به چند تن از این عزیزان اشاره میشود:
شیرین نشاط، شادی قدیریان، مهران مهاجر، باربد گلشیری، بیتا فیاضی، بهروز دارش،
فریده الشایی، افشین پیرهاشمی و بسیاری از هنرمندان دیگر.
»سالهای اولیۀ انقالب اسالمی بیشتر به گرافیک آرمانگرا احتیاج داشت.
پوسترهای این سالها اغلب در خدمت آرمانهای انقالباند. از لحاظ برداشت و نگاه
ادامۀ پوسترهای قبل از انقالباند. استفاده از عکسهای کنتراست شده و استفاده از
تصویرسازی، کارهای گرافیک قبل از انقالب را به یاد میآورند. استفاده از تایپ در
همان حدود قبل از انقالب است، ولی اولین آثار توجه به استفاده بیشتر از نوشته و
خوشنویسی در این دوره دیده میشود، ولی اولین موج جدی گرافیک بعد از انقالب از
دهۀ هفتاد شمسی شروع میشود. شاخصههای این دوره کسانی هستند مثل عابدینی،
مشکی، عباسی، ادیبی، پارسانژاد و... . شروع کار این نسل حدود زمان ورود
کامپیوترهای شخصی به ایران است. در شروع کار این نسل ما رگههای زیادی از
گرافیک قبل از انقالب را می بینیم، اما به مرور آنها هریک برای خود گرافیک مستقل
و پویایی عرضه میکنند. نکته قابل توجه در کارهای این دوره، تمیزی اجرا، دقت در
ترکیب و مالحظات زیباییشناسانه است.« ) article/articles/com.tavoosonline.www
( detailFa.aspx?src=110&Page=8
در این دوره، طراحی گرافیک، هنر پوستر و تصویرگری رشد و گسترش قابل
مالحظهای یافتهاند. استعدادهای جوانتری چون شهرزاد اسفرجانی، بیژن جناب، علی
نوگرایی در هنر ایران
463
خورشیدپور، ابوالفضل عالی، وزیریان و بسیاری از دیگر شاگردان ممیز به میدان آمدند.
احمدرضا دالوند، هادی فراهانی، هومن مرتضوی، توکا نیستانی و مسعود شجاعی
طباطبایی تواناییهای خود را در تصویرگری برای مطبوعات نشان دادند. تصویرگری
کتاب کودک هم با آثار سارا ایروانی، محمدعلی بنیاسدی، نیره تقوی، محمدرضا
دادگر، رضا لواسانی، فیروزه گلمحمدی، کریم نصر، اکبر نیکانپور، وکیلی و ابوالفضل
همتی آهویی رونقی تازه پیدا کرد. درعرصۀ گرافیک فیلم هم نظیر چنین پیشرفتی رخ
نمود.
چنان که امروزه تقریبا هیچ طراح یا تصویرگری خود را بینیاز از دانش فنی جدید
نمیداند. عکاسان شناخته شدهای چون بهمن جاللی، یحیی دهقانپور، مریم زندی، اکبر
عالمی، نصراهلل کسراییان، کاوه گلستان و تورج حمیدیان کارشان را از دورۀ قبل آغاز
کرده بودند، اما در جریان انقالب و جنگ بود که عکاسی جایگاه مناسب خود را در
کنار سایر هنرها به دست آورد )یادآور میشویم که در همین زمان، رشتۀ مستقل
عکاسی در دانشکدههای هنری به راه افتاد(. شرایط اجتماعی و سیاسی آن سالها باعث
رشد بیسابقۀ فتوژورنالیسم شد. اما بتدریج گونههای مختلف عکاسی هنری، بخصوص در
تجربیات نسل جوانتر، مجال بروز یافتند. در اینجا، بدون توضیح دربارۀ چگونگی
گرایشهای گوناگونی که امروزه در عکاسی پدید آمده است، فقط چند نام دیگر از
میان عکاسان فعال را کر میکنیم: صادق تیرافکن، محسن راستانی، افشین شاهرودی،
سیفاهلل صمدیان، جاسم غضبانپور، محمد غفوری، محمد فرنود، محمود کالری، بهنام
منادیزاده و مهران مهاجر.
پیکرهسازی نیز اخیراً پس از چند سال رکود با آثار فاطمه امدادیان، رضا خیاطان،
بهروز دارش، حمید شانس، شهالپور، حسین قرهگزلو، محمدعلی مددی، ایرج محمدی،
رضا یاراحمدی و چند مجمسهساز دیگر دوباره حرکتی را آغاز کرده است و به نظر می-
رسد که این حرکت در آینده شتاب بیشتری گیرد. هم چنین باید از کسانی چون محمد-
HAJAR BABAZADEH
464
مهدی انوشفر، عربعلی شروه، یونس فیاض، محمدمهدی قانبیگی و مهین نورماه نام برد
که در رواج هنر سفالگری نقش مؤثری داشته اند. ) پاکباز، 1378 :ص. 899)
نتیجهگیری
تقریباً بیشتر از صد سال پیش پدیدۀ مدرنیسم و نوگرایی وارد جامعۀ ایران شد و
تقریباً از هفتاد سال پیش هنرمندان ایرانی در پی جستجوی هنر مدرن برآمدند. از مطالعۀ
تاریخ هنر معاصر ایران نتیجه میگیریم که هنرمندان ایرانی از بدو ورود مدرنیته به ایران
تالش کردند برای همگامی با غرب و به نوعی جبران عقبماندگی، تمام سبکهای
هنری مدرنیسم را یکی پس از دیگری به سرعت تجربه کنند که این امر به نوعی به
تقلیدگرایی منجر شد و همین دنبالهرویها و الگوبرداریهای نسنجیده و کمبودهای ناشی
از نهادینه نشدن پدیدۀ هنر جدید در جامعۀ ایران باعث شد که الگوی زیباییشناختی
ویژهای در دنیای امروز هنر ایران به وجود نیاید. در این میان، تقلیل محدودیتهای
فرهنگی، و توجه هنرمندان به برقراری ارتباط با جهان هنری فراسوی مرزها، محافل
خارجی و سلیقۀ بازار جهانی، بیش از خواستهای درونی به سیر تحول هنر معاصر منجر
گشت.
»در سالهای اخیر، استعدادهای نومایۀ بسیاری پا به عرصه گذاردهاند که بخصوص شمار
زنان در میان آنها چشمگیر است. همچنان بازتاب دو نگرش ملی و جهانی را در شیوهها
و روشهای گوناگون میتوان دید. اما اکنون این تنوع نشاندهندۀ جستجوهای جدیتر و
انتخابهای آگاهانهتر نیز هست.« ) پاکباز، 1383 :ص219)
منابع و ماخذ
ـ آبراهامیان، یرواند )1389 )تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی،
تهران.
نوگرایی در هنر ایران
465
ـ آشوری، داریوش )1376 )ما و مدرنیت، نشر سازمان میرا فرهنگی کشور، چاپ
اول، تهران.
ـ اسکندری، محمد )1391 )مجله شبکه افتاب » قرمزی رنگ نینداخته بیهده بر دیوار«،
شماره 6 ،خانه چاپ و طرح، تهران.
ـ افشارمهاجر، کامران )1391 )هنرمند ایرانی و مدرنیسم، انتشارات دانشگاه هنر، چاپ
دوم، تهران.
ـ امامی، کریم )1392 )کاتالوگ »مروری بر جنبش سقاخانه درهنر معاصر ایران«،
موزه هنرهای معاصر تهران.
ـ پاکباز، روئین )1383 )نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، انتشارات زرین و سیمین، چاپ
سوم، تهران.
ـ پاکباز، روئین )1378 )دایرۀ المعارف هنر، فرهنگ معاصر،چاپ اول، تهران .
ـ پاکباز، روئین )1389 « )هنر ایرانی در نگاه دیگر«، مجله هنر فردا، شماره 1 ،موسسه
فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر، تهران .
ـ جهانبگلو، رامین )1380 )ایران و مدرنیته، نشر گفتار، چاپ دوم، تهران.
ـ رهنورد زهرا )1379« )مکتب هنر انقالب«، فصلنامه هنرهای تجسمی؛ شماره9 ،تهران.
ـ گودرزی، مرتضی )1391 )تاریخ نقاشی ایران از آغاز تا عصر حاضر، انتشارات سمت،
چاپ سوم، تهران.
ـ مجابی جواد )1383 « ، )بازشناسی ظرفیت مجسمه سازی معاصر«، مجله گردشگری
شماره 1-16 ، ناشر؛ حمید رضا رضائی، تهران.
ـ ملکی، توکا )1390 )هنر نوگرای ایران، موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر،
چاپ دوم، تهران.
HAJAR BABAZADEH
466
ـ موزه هنرهای معاصرتهران )1389 )پیشگامان هنر نوگرای ایران؛ محمود جوادی پور،
تهران.
ـ موزه هنرهای معاصرتهران )1389 )پیشگامان هنر نوگرای ایران؛ احمد اسفندیاری،
تهران.
ـ بینام )1354 )مقاله » کمال الملک، سنت شکن و سنت گذار«، مجله هنر و مردم،
شماره 155 ،ناشر: وزارت فرهنگ و هنر، تهران.
Yarshater Ehsan and Ettinghausen R., Highlights of Persian Art,
USA, 1979.
Konular
- PARS DERGİSİ
- ŞU’ARÂ HOCASI MÂDER-ZÂD BİR ŞÂİR: ZÂTÎ
- KLÂSİK TÜRK EDEBİYATINDA ŞEM’Ü PERVÂNELER VE LÂMİ’Î ÇELEBÎ’NİN ŞEM’Ü PERVÂNE MESNEVİSİ
- FARS EDEBİYATINDA METAFİZİK YOLCULUKLAR
- شاعران فارسی سرای وفارسینويس ارزرومی
- تعلیم وتربیت ازمنظر سعدی
- توازن موسیقايی غزلهای سعدی
- YAŞAR KEMAL’İN İNCE MEMED ROMANI İLE SADIK ÇUBEK’İN TENGSİR ADLI ROMANININ KARŞILAŞTIRMASI
- YAVUZ SULTAN SELİM’İN DÎVÂNINDA OLMAYAN FARSÇA ŞİİRLERİ
- KÜÇÜKASYA’DA İSLAMİYET (DER İSLAM IN KLEIN ASIEN)
- ERKEN DÖNEM FARSÇA MESNEVİLERDE BEZM - IYRD.
- RÛDEKÎ-Yİ SEMERKANDÎ (Ö. 329/940)
- NAZÎRÎZÂDE EMÎN’İN ŞEYHÜLİSLÂM FEYZULLAH EFENDİ’YE FARSÇA METHİYELERİ
- HAYRETÎ DİVANINDA GEÇEN “GAM” KELİMELERİNİN TASARIMLARI
- BÂBÂ TÂHİR-İ HEMEDÂNÎ DİVANININ MEHDÎ-İ HAMÎDÎ NÜSHASINDA GEÇEN DOBEYTÎLERİ VE TÜRKÇE TERCÜMESİ
- EŞREFOĞLU RÛMÎ’NİN GAZELLERİNDE NASİHAT VE NEFİS MUHASEBESİ
- HÂB-I HAYÂL, AYINTABLI HÜSNÜ
- شاعران فارسیسرای و فارسینويس ارزرومی*
- مسئلة »مضمون« در شعر کودکان و نوجوانان
- مأخذ اصلی تمثیل خورندگان پیلبچهدرمثنوی
- وگرايی درهنر ايران
- NEF’Î’NİN TUHFETU’L-UŞŞÂK ADLI FARSÇA KASİDESİ
- ERKEN DÖNEM FARSÇA MESNEVİLERDE BEZM - IIYRD.
- DAKİKÎ-Yİ TUSÎ (Ö. 366/976)
- ÂRİF ÇELEBİ’NİN FARSÇA KASİDESİ VE TÜRKÇE ÇEVİRİSİ
- SÂİB-İ TEBRİZÎ’NİN ŞİİRLERİNDE GEÇEN “HÂB-I BAHÂR” TAMLAMASI ÜZERİNE
- ROMEN DİLİNDE KULLANILAN FARSÇA KELİMELER
- سینمای ایران
- آداب حرب مغول درتاریخ جهانگشای جوینی
- بررسی تطبیقی ضرب المثل های ترکی سنقر با ضرب المثل های زبان فارسی