چند نكته درباب چند بیت از دیوان حافظ

چند نكته درباب چند بیت از دیوان
حافظ
DOÇ. DR. RAHİM KOUSHESH 
ÖZET
Diğer şairlerin divanlardan fazla Hâfız Dîvânı üzerinde çalışılması
ve hakkında çok şey yazılmasına rağmen eldeki mevcut şerhlerde yine
de onun tanınmış ve yaygınz olarak bilinen beyitlerinden bir kısmı
hakkında bazı yanlış algılamalar görülmektedir. Bu makalede söz konusu
türde beyitlerden dört başlığı ve onlardaki yaygın yanlış anlaşılmaları
işlemeğe ve açık delillerle yanlışlıklarını ispat etmeye çalışılmış-
tır. Yine bu makale de; Hâfız’ın bir beytinde geçen “keştî nişestegân”ın
“keştî şikestegân”a tercih edilme sebepleri, bu beyti şerh edenlerin ve
sözlük yazarlarının görüşleriyle; “taziyân” ve “parsiyân” sözcüklerinin
türetme yöntemi konusundaki görüşlerinin yanlışlığı ve o görüşün
Hâfız’ın çok bilinen bir dizesinin açıklamasındaki etkisi; Hâfız divanında
çok bilinen beyitlerden birinin kafiyesinin yanlış olma ihtimalinin
yetersizliği konusu ele alınacaktır.

 Doç. Dr. Rahim Koushesh, Urmiye Üniversitesi, Edebiyat Fakültesi, Fars
Dili ve Edebiyatı Bölümü Öğretim Üyesi. Atatürk üniversitesi, Edebiyat Fakültesi,
Fars Dili ve Edebiyatı Bölümü Misafir Öğretim Üyesi.
 DOÇ.DR. RAHİM KOUSHESH
190
Anahtar Kelimeler: Hafız, gemisi kırıklar, gemide oturanlar (yolculuk
edenler), Araplar, İranlılar, güneş mumu, kafiye.
ABSTRACT
Nevertheless, more than any other versbook concerning a variety of
topics Hafez discussed and written about it, it is still considered a popular
misconception concerning some of the lines seen in the commentaries.
The author of this paper has four verses, and as such they pay
incorrect about the common and obvious reasons, to prove them
wrong. In this article about the reasons for the preference of the shippension
vessel breakage, wrong opinion about the way lexicographers
derive a two-term fluid and some Arabs and Persians and their impact
on the history of the famous bit about them, as wrong about the others
without mistakes unavailability adduct candles Aftab and the possibility
of being wrong rhyme one of the famous poem of Hafez and we
will discuss it.
چكیده
با وجود آن که شاید بیش از هر دیوان دیگری درباب دیوان حافظ بحپ شده و مطالب
گوناگونی دربارۀ آن به تحریر درآمده است، هنوز هم تلقیهای نادرستی درباب برخی از
ابیات معروف آن در شروح موجود دیده میشود. نگارنده در این مقاله سعی نموده است
به چهار مورد از این قبیل ابیات و تلقیهای نادرست رایج درباب آنها بپردازد و با دالیل
روشن، نادرستی انها را اثبات نماید در این مقاله درباب دالیل ترجیح »کشتینشستگان«
بر »کشتیشکستگان«، نادرستی نظر شارحان و برخی فرهنگنویسان درباب وجه اشتقاق
دو واژۀ »تازیان« و »پارسیان« و تأثیر آن در شرح بیت معروف از خواجه، تلقی نادرست
بعضی درباب عاری از اشکال نبودن ترکیب اضافی »شمع آفتاب« در یک بیت و نادرستی
احتمال غلط بودن قافیة یکی از ابیات معروف دیوان حافظ به بحپ خواهیم پرداخت.
کلیدواژهها: حافظ، کشتیشکستگان، کشتینشستگان، تازیان، پارسیان، شمع آفتاب.
 چند نکته درباب چند بیت از دیوان حافظ
191
1ـ »کشتيشكستگان« یا »کشتينشستگان« ؟
کشیتیشیکستگانیم، ای باد شرطه برخیز باشیییییید که بازبینییییم دییییدار آشنا را
)198 :1374 ،حافظ)
اگرچه بحپ درباب این بیت، در میان محققان، قدری به درازا کشیده است و تا اندازهای
1 کهنه و ماللآور به نظر میرسد
، نگارنده حداقل برای روشن شدن نتیجة این گفت و
گوها، تذکر نکتهای را که دیگران بدان توجه نداشتهاند، بجا و بااهمیت میداند حافظ-
شناس معاصر، »بهاءالدین خرمشاهی«، در کتاب »ذهن و زبان حافظ«، ضمن بحپ دربارۀ
این بیت، مینویسد: »با این روایت ]کشتینشستگان[، شعر از شعریت میافتد.«
)خرمشاهی، 1368 :152 )اما نگارنده برخالف ایشان، اعتقاد دارد که اتفاقا با این قراهت،
نه تنها این بیت از شعریت نمیافتد، بسیار شاعرانهتر، زیباتر و معنیدارتر میشود، برای
آنکه در این حال، تضاد بسیار زیبا و هنرمندانهای بین دو مادۀ معنایی »نشستن« و
»برخاستن« )کشتینشستگانیم ی ای باد شرطه برخیز( پدید میآید و کسانی که با روح
سخن بلند و هنرمندانة حافظ آشنا هستند، بهخوبی میدانند که خواجه هرگز چنین
تصاویر هنرمندانهای را نادیده نمیگیرد و از دست نمیدهد. با این روایت، اوج و فرود
موسیقایی شعر در دو بخش مصراع اول نیز کامال با مفهوم »نشستن« و »برخاستن«
متناسب به نظر میآید و تأثیر آن را دوچندان میگرداند.
این بیت در نسخة مصحح قزوینی ی غنی که یکی از معروفترین و معتبرترین چاپهای
دیوان خواجه است، به این صورت آمده است:
کشیتیشیکستگانیم، ای باد شرطه برخیز باشیییییید که بازبینییییم دییییدار آشنا را
)198 :1374 ،حافظ)
مرحوم »خانلری« نیز آن را بدین صورت نقل نموده است:
2 را
کشیتیشیکستگانیم، ای باد شرطه برخیز باشیییییید که بازبینییییم آن یار آشنا
)37 :1 ،1361 ،خانلری)
در »دفتر دیگرسانی در غزلهای حافظ« که مؤلف، آن را بر اساس چهل و سه نسخة
خطی مربوط به سدۀ نهم هجری فراهم آورده است نیز غلبة نسبی با »کشتی شکستگانیم«
 DOÇ.DR. RAHİM KOUSHESH
192
است. )رک: نیساری، 1373 :81 )ایشان خود نیز در کتاب »غزلهای حافظ« که آن را
در سال 1371 به چاپ رسانیده، آن را به همین صورت آورده است. )حافظ، 1371 :43)
دکتر »ثروتیان« هم که مدعی است متن مورد استفادۀ خود را به صورت انتقادی و بر
اساس دستنویسها و نسخههای علمی ی انتقادی قابل اطمینانی فراهم آورده،
)ثروتیان،1380 :47 )در این بیت، تعبیر »کشتی شکستگانیم« را ترجیح داده است.
خرمشاهی نیز که متن غزلهای کتاب خود را عینا از متن مصحح عالمه »قزوینی« برگرفته
)رک: خرمشاهی، 1 :16 ،)این بیت را به همین صورت آورده است. وی »کشتیشکسته«
را صفت مرکب میداند و به نقل از »دهخدا« مینویسد: »کشتیشکسته یعنی آن که بر
اثر طوفان، کشتی او خرد و شکسته شده باشد.« )خرمشاهی، 1371 ،1 :126 )خرمشاهی
مینویسد: »به جای کشتیشکستگانیم، قراهت مرجوحِ کشتینشستگانیم نیز مشهور
است.« )خرمشاهی، 1371 ،1 :127 )وی در کتاب »ذهن و زبان حافظ« نیز به تفصیل
در این باب به بحپ پرداخته است و میاورد: »مخالفانِ "شکستگان" میگویند کشتی-
شکستگان که دیگر دستشان از همه جا کوتاه است و در حال غرقاند، چه مجال راز و نیاز
با باد شرطه دارند. در پاسخشان باید گفت: حد شکستگی را از کجا میدانید که تا چه قدر
است. ممکن است ذکر کل و ارادۀ جزء شده باشد.« )خرمشاهی، 1368 :132 )خوانندگان
محترم مالحظه میفرمایند با طرح این گونه بحپها سخن شارحان محترم، کمکم به
سفسطه میگراید. خرمشاهی میافزاید: »عیب قراهت "نشستگان" این است که اصال
تصویر و تحرکی ندارد. صدای شاعر کامال از جای گرم درمیآید که ما جماعت فارغبالی
هستیم که به قصد سیر و سفر در کشتی مطمئنی نشستهایم و ماللی نداریم جز دوری
دلبر و دیدار آشنا و منتظریم که باد شرطه آغاز وزیدن کند. با این روایت شعر از شعریت
میافتد.« )همان، 1368 :133 )
»سودی "کشتینشستگانیم" را پذیرفته و چنین معنی کرده است که "کشتی در دریا
متوقف گشته و حرکت نمیکند."، پس وی "کشتی نشسته" را "کشتیِ توقف کرده"
دانسته ولی این طرز بیان مسلما فارسی نیست مگر این که بگوییم که کشتی به گل
نشسته است.« )هروی، 1381 ،1 :22)
مصراع دوم این بیت با اندک تغییری، تضمین مصراع دوم بیت زیر از »سعدی« است:
 چند نکته درباب چند بیت از دیوان حافظ
193
ییارب تو آشییینا را مهلت ده و سیییالمت چنیدان کیه بیازبینید دییدار آشییینیا را
)به نقل از: هروی، 1381 ،1 :22)
»هروی« با تکیه بر داستانی درباب حضرت داوود که در کتابهایی از قبیل »قصص
االنبیا« و »تفسیر سورآبادی« آمده است، مینویسد: »اگر فر کنیم که این قصه به گوش
خواجه رسیده باشد، بیشک در بیت مورد بحپ اشارهای به آن وجود دارد خواجه از باد
میخواهد که با آوردن آرد یا مادۀ دیگری که بتوان با آن منافذ کشتی شکسته را مسدود
کرد، سبب حفظ جان مسافران گردد.« )هروی، 1381 ،1 :23 )مالحظه میفرمایید که
این توضیح شارح محترم نیز نمونة دیگری از همان توجیهات بارد و ناپذیرفتنی است.
یقینا هر خوانندۀ اهل و آشنایی، بخش اول از توضیح خرمشاهی در باب حد شکستگی
و ذکر جزء و ارادۀ کل و احتمال شکستن تنها بخش کوچکی از کشتی و سخن مرحوم
هروی درباب حضرت داوود را نوعی توجیه نامطلوب و نامناسب میشمارد که حتی تا
اندازهای نیز مضحک و سهلانگارانه به نظر میآید و هرگز نمیتواند قانعکننده باشد. بیت
زیر از »موالنا« نیز سستی سخن خرمشاهی و بسیاری دیگر از شارحان و درستی نظر ما
را بهخوبی اثبات مینماید.
این سو کشان سوی خوشان، وآن سو کشان با ناخوشان
یا بشکند یا بگذرد کشتی از این گردابها )موالنا، 50،1362)
در این بیت، موالنا، با کار برد حرف ربط »یا« که بیانگر مفهوم تقابل و امکان وقوع
یکی از دو امر متقابل است، نشان میدهد که کشتیشکسته هرگز نمیتواند از آب بگذرد
و به ساحل مقصود برسد )یا بگذرد یا بشکند( با توجه به تمام این توضیحات میتوان
بهآسانی نتیجه گرفت که در بیت مورد بحپ، »کشتینشستگانیم« بر »کشتینشستگانیم«
ترجیح دارد و هنریتر، معنیدارتر و حافظپسندتر مینماید.
2ـ »تازیان« / »پارسیان«
تازیان را غم احوال گرانباران نیست پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
)305 :1374 ،حافظ)
 DOÇ.DR. RAHİM KOUSHESH
194
بسیاری از حافظشناسان، در این بیت، به اشتباه، کلمة »تازی« را به معنی »عرب«
گرفتهاند. این اشتباه، آنان را به خطای دیگری کشانیده و واژۀ »پارسیان« را نیز به معنی
»پارسیها« )ایرانیان( دانستهاند )رک: خرمشاهی، 1371 ،2 :754 )مرحوم »معین« در
فرهنگ خود، وجه اشتقاق واژۀ »تازی« را چنین نوشتهاند: »طی + زی: اهل قبیلة طی
عرب« )معین، 1353 ،1 :273 )و ظاهرا این خطا از همین جا به دیگر آثار نیز راه یافته
است البته مرحوم معین، خود در صحت این وجه اشقاق تردید داشته و این تردید را با
عالمت سؤالی در داخل پرانتز )؟( نشان داده است، اما دیگران به این تردید ایشان توجه
نکردهاند آن را صحیح پنداشته و به همین صورت در آثار خود نقل نمودهاند. به عقیدۀ
نگارنده، کلمة »تازی« با مصدر »تاختن« از یک ریشه است. ایرانیان روزگاران کهن، اعراب
را از آن جهت که به ایران تاختند به این نام خواندند و درواقع واژۀ »تازیان« به معنی
»مهاجمان« است. به نظر میآید که این واژه در ترکیباتی از قبیل »اسب تازی« و »سگ
تازی« نیز بیش از آن که به معنی »عربی« باشد، در مفهوم »تازنده« به کار رفته است
برای آنکه حتی اگر »اسب تازی« را نیز به معنی »اسب عربی« بدانیم، هرگز نمیتوانیم
»سگ تازی« را به معنی »سگ عربی« )!( بشماریم. در بیت زیر از سعدی نیز، به نظر
میآید که »اسب تازی« در معنی »اسب تازنده« به کار رفته است، نه در مفهوم »اسب
عربی«:
اسییییب تیازی اگیر ضیییعیییییییف بود همچنییییییییییییییییان از طویلهای خر به
)254 :1384 ،سعدی )
واژۀ »پارسا« نیز از لحا اشتقاق هیچ ارتباطی با واژۀ »پارسی« ندارد. پارسا از ریشة
pahres و با »پرهیز« همخانواده است. این کلمه در اصل، pahresak ،صفت فاعلی
3 با توجه به این توضیح، بیت مورد بحپ را می و به معنی »پرهیزگار« بوده است.
توان به
این صورت معنی کرد: آنها که در راه سیر و سلوک، سبکبار میتازند، در اندیشة آنان که
بار سنگین تعلقات آنها را از رفتن بازمیدارد، نیستند ای پرهیزگاران، مرا نیز یاری کنید
تا این راه را با خوشی و بهآسانی بپیمایم.
 چند نکته درباب چند بیت از دیوان حافظ
195
3ـ »شمع آفتاب«
ز روی دوسییت دل دشییمنان چه دریابد؟ چرا مرده کجیییییا، شییمع آفتاب کجا؟
)213 :1384 ،حافظ)
عدهای ی ازجمله مرحوم »جاللالدین همایی« در رسالة »مقام حافظ« ی در این بیت
بر حافظ خرده گرفته و نوشتهاند: »تشبیه خورشید به شمع در برابر چرا چندان مناسب
نیست.« )همایی، 1343 :17 )در پاسخ به این سخن میتوان گفت:
ی اوال حافظ »شمع آفتاب« را که همواره روشن است در برابر »چرا مرده« که خاموش
است و هیچ نوری ندارد، آورده است.
ی ثانیا در سنت جاری ادب فارسی هیچ دلیلی برای ترجیح چرا بر شمع وجود ندارد،
بلکه عکس آن درست به نظر میآید:
مییا را بَییدَلِ خییاربیینییی، سییییروی داد برداشییییت چراغکی و شیییمعی بنهییاد
)530 :1333 ،قطران)
گیر چیراغیی ز پیییش میا برداشییییت باز شییییییییمعی به جییییای آن بنهییییاد
)514 :2 ،1368 ،بیهقی)
ظاهرا علت ترجیح شمع بر چرا آن است که نور شمع از خود آن است ولی چرا از خود
نوری ندارد و روشنایی آن از شمعی است که در درون آن برافروخته میشود:
چون چیییراغی نیییور شیییمعی را کشیییید هرکه دید آن را، یقین آن شمییییییع دیییید
)96 :1385 ،موالنا)
آموخییییییتن توان ز یکی خوب، صییید ادب و افروختن توان ز یکی شیییمع صییید چرا
)217 :1318 ،امیرمعزی)
شیمع است پدر او به مثل همچو چرا است شییمس اسییت پدر، او به مثل چون قمر آمد
)191 1333 ،قطران)
 DOÇ.DR. RAHİM KOUSHESH
196
ی ثالثا تأکید حافظ در این بیت بر آفتاب است )در مقابل چرا مرده( نه شمع. دیگران نیز
چرا را در مقابل خورشید آوردهاند و این مقایسه پیش از حافظ نیز به فراوانی دیده
میشود:
ضیمیر روشین او بر مثال خورشیید است چییرا میین نییدهیید نییور در بییرابییر او
)684 1318 ،امیرمعزی)
بییر شییییاهِ ایییرانییم امییییید هسییییت چراغم چیه بیاید چو خورشیییید هسیییت
)231 :1354 ،اسدی)
ز خورشیییییید، رویییت بُیید آنگییه فزون فییرو چییراغییی نییدارد کیینییون
)همان: 38)
شواهد زیر نیز نظر ما را در این مورد تأیید میکند:
هیوای تو زده در شیییمع آفتییاب آتش زهی ز گونیة رخسیییار تو بیهتیاب آتش
)62 :1319 المعی)
بیدو گیفیت ای بییت نییام مرد خواب ییکیی شیییمیع پییش آر چون آفتییاب
)7 :5 ،1385 ،فردوسی)
همی گشیییت تیا شیییمعِ گردان سیییپهر دگیرگیونییهتیر شیییید بییه آیین و مهر
)90 :9 ،همان)
بییدییین حییال بییودنیید تییا بییود روز پیدیید آمید آن شیییمیع گیییتی فروز
)عنصری، بیتا: 104)
اگر نیه شیییمع فلیک نور ییافتی ز کفیت چو جان گبر شییدی تیره بر مسیییح وثاق
)235 :1338 ،خاقانی)
بیبیینم کییه رای جهییانییدار چیسییییت رخ شیییمعِ چرخِ روان سیییوی کیسیییت
)127 :3 ،فردوسی)
 چند نکته درباب چند بیت از دیوان حافظ
197
4ـ حافظ و اشكال قافیه )؟!(
صیالح کار کجا و من خییییییییراب کجا؟ ببین تفیاوت ره کز کجاسیییت تا به کجا؟
)202 :1374 ،حافظ)
اغلب کسانی که دربارۀ این بیت بحپ کردهاند، بر حافظ اشکال گرفته و نوشتهاند:
مصراع دوم این بیت از نظر قافیه عیب دارد و باید میبود: »تاب کجا«. اما به نظر نگارنده،
قافیة این بیت هیچ اشکالی ندارد، زیرا آنچه در تقطیع و قافیه مهم است، شکل ملفو
حروف )واج( است نه شکل مکتوب آن )حرف(. )طوسی، 1369 :75 )این غزل در بحر
مجتپ مثمن محذوف، یعنی »مفاعلن فعالتن مفاعلن فعلن« سروده شده است با دقت
در آخرین رکن این بحر )فعلن( معلوم میگردد که حرف روی، یعنی »ب«، در کلمات
قافیة ابیات این غزل اگرچه بهظاهر ساکن است، در اصل دارای حرکت خفیفی است که
خواجه نصیر آن را »حرکت مختلسه« نامیده و مرحوم خانلری آن را به »حرکت ربوده«
ترجمه کرده است. خانلری در این مورد مینویسد: »در وزن شعر فارسی همیشه مرکز
هجا را مصوتی دانستهاند و برای توجیه هجاهایی که در آنها حرف مصوت )یا حرکت(
وجود ندارد، به حرکتی ربوده قاهل شدهاند ابوریحان میگوید: عروضیان ایرانی این گونه
حرفهای ساکن را »متحرکات خفیفة الحرکة« خواندهاند.« )خانلری، 1360 :54 )خواجه
نصیر مینویسد: »در فارسی حرکتی دیگر است که آن را به هیچکدام از این حرکات
سهگانه یعنی ضمت و فتحت و کسرت نسبت نتوان کرد و آن را حرکت مجهوله و حرکت
مختلسه خوانند، مانند حرکت لفظ »را« در لفظ »پارسی« که بر وزن فاعلن است.«
)طوسی، 1369 :78 )پس حرف »ب« در دیگر قوافی این غزل نیز در اصل متحرک است،
اما این حرکت در ظاهر آنها دیده نمیشود ولی در مصراع دوم بیت اول این غزل عالوه بر
لفظ، در امال نیز به صورت حرف »ه« ظاهر میشود. عدهای برای رفع این اشکال، مصراع
دوم از بیت مورد بحپ را به این صورت نوشتهاند: »ببین تفاوت ره کز کجاست تا بکجا«
با توجه به توضیح فوق، چنین کاری کامال بیمورد به نظر میرسد. البته در این صورت
نیز مخالفان بر ما خرده خواهند گرفت و خواهند گفت که در این حالت، قافیه با ردیف
درمیآمیزد اما باید دانست که به هم آمیختن قافیه با ردیف بدین صورت، نه تنها اشکال
نیست، بلکه از نظر اهل فن، رویکردی هنری نیز شمرده میشود. محققان، چنین قافیهای
 DOÇ.DR. RAHİM KOUSHESH
198
را در اصطالح، »قافیة معموله« مینامند. مؤلف »المعجم«، ضمن بحپ دربارۀ این نکته،
دو بیت زیر را از »امیرمعزی« میآورد:
بهاری کز دو رخسیارش همی شمس و قمر خیزد
نگاری کز دو یاقوتش همی شهد و شکر خیزد
خروش از شهر بنشاند، هرآنگاهیکه بنیییشیند
هزار آتیییش برانگیییزد، هرآنگاهیکه برخیزد
)79 :1318 ،امیرمعزی )
وی پس از ذکر این دو بیت مینویسد: »و شکر و قمر در بیت اول قافیه کرده است و
خیزد را ردیف ساخته و در بیت دوم برخیزد هم قافیت است و هم ردیف، اال آنکه معزی
از آن جمله است که در این قدر بدو اقتدا توان کرد، الجرم بیشتر متأخران این عمل را
صنعتی میشمارند و لطیفهای مینهند. چنانکه »عمادی« راست:
گیر صیییبیا بیا زلف تو سیییر داشیییتی
گیر سیییتیییز مین نیبیودی، لیعییل تو
آتیش انییدر سییینییگ عینیبر داشیییتی
از جییهییان آیییییین غییم بییرداشییییتییی
و چنان که »کمالالدین اسماعیل« گفته است:
گر عکس روی خوب تو افتد برآینییییییه گیردد ز فیین نور تو قرص خور آینییه
تا آنجا که گفته است:
از لفظ فحیل و معنی بکرم امید هسیییت آخییییییر نتییییجهای به در آیییید هرآینه
و هرآینه هم قافیت است و هم ردیف و هم او راست:
دلییبییرم بییی بییهییا نییمییی پییرسیییید بییه هییزاران بییهییانییه مییی پییرسیییید
و مثل این قوافی را معمول خوانند.« )رازی، بیتا: 239)
 چند نکته درباب چند بیت از دیوان حافظ
199
5ـ نتیجهگیري
نگارنده پس از بحپها و استداللهای الزم، روایت »کشتینشستگان« را بر »کشتی-
شکستگان« ترجیح میدهد وجه اشتقاق رایج مربوط به دو واژۀ »تازیان« و »پارسایان«
را که در بیت معروفی از خواجه به کار رفتهاند، مردود میشمارد و به بیان تأثیر نامطلوب
این تلقی در شرح بیت مربوط میپردازد با بحثی زیباییشناختی تلقی بعضی حافظ-
شناسان درباب عاری از اشکال نبودن ترکیب »شمع آفتاب« را رد مینماید و تصور برخی
دیگر از شارحان دیوان خواجه در باب نادرست بودن قافیة بیت معروفی از دیوان وی را
نشان میدهد.
پينوشتها:
1ی بیت زیر که ظاهرا منسوب به صاهب تبریزی است، به نوعی به درازا کشیدن بحپ
درباب این بیت را نشان میدهد:
بعضی شکسته خوانند، بعضی نشسته خوانند
چون نیست خواجه حافظ، معذور دار ما را
2ی تعبیر »یار آشنا« )دوست آشنا( مناسب به نظر نمیآید و دارای حشو است. ثروتیان
مینویسد: »در پنج دستنویس از یازده نسخة خطی، "دیدار آشنا" ضبط شده« )ثروتیان،
1380 :103 )وی »کشتیشکستگانیم« را برمیگزیند و میافزاید: »در تصحیح بیت،
اکثریت و فصاحت کالم منظور گردید.« )همان: 103 )او مینویسد: »ظاهرا خواجه، لفظ
"آشنا" را به معنی "شناخته شده" به کار برده است و در همین کلمه به راز و پنهانی
میگوید او آوازهای دارد و شناخته شده برای اهل دل است.« )همان: 102 )از این توضیح
معلوم میگردد که ایشان صفت »آشنا« را مربوط به خود شاعر میداند، نه معشوق. می-
دانیم که با توجه به قراهن موجود، این تلقی هرگز نمیتواند درست باشد.
3ی وجه اشتقاق این واژه در فرهنگها نیامده و توضیح مربوط به آن از خود نگارنده است
که به تأیید شفاهی استاد »عبداالمیر سلیم«، استاد فقید گروه فرهنگ و زبانهای باستانی
دانشگاه تبریز نیز رسیده است.
 DOÇ.DR. RAHİM KOUSHESH
200
منابع و مآخذ:
اسدی طوسی، علی بن احمد )1354 )گرشاسپنامه، تصحیح حبیب یغمایی، تهران،
انتشارات علمی، چاپ سوم.
امیرمعزی، محمد بن عبدالملک )1318 )دیوان امیرالشعرا امیرمعزي، تصحیح عباس
اقبال آشتیانی، تهران، انتشارات اسالمی، چاپ اول.
بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین )1368 )تاریخ بیهقي، تصحیح خلیل خطیب رهبر،
تهران، انتشارات ناشر، چاپ اول.
ثروتیان، بهروز )1380 )شرح غزلیات حافظ، تهران، نشر پویندگان دانشگاه، چاپ اول.
حافظ شیرازی، شمس الدین محمد )1371 )غزلهاي حافظ، تدوین سلیم نیساری،
تهران، انتشارات میراث نو، چاپ اول.
یییییییییییییییییییییییییییییییییییی )1374 )دیوان خواجه شمسالدین محمد
حافظ شیرازي، به اهتمام محمد قزوینی و قاسم غنی، مقدمه، مقابله و کشف
االبیات از رحیم ذوالنور، تهران، انتشارات زوار، چاپ دوم.
ییییییییییییییییییییییییییییییییییی )1362 )دیوان حافظ شیرازي، تصحیح پرویز ناتل
خانلری، تهران، انتشارات طهوری، چاپ اول.
خاقانی شروانی، افضل الدین بدیل بن علی )1391 )دیوان خاقاني شرواني، تصحیح
سید ضیاء الدین سجادی، تهران، انتشارات زوار، چاپ دهم.
خانلری، پرویز ناتل )1360 )وزن شعر فارسي، انتشارات توس، چاپ سوم.
خرمشاهی، بهاءالدین )1371 )حافظنامه، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات
صدا و سیمای جمهوری اسالمی ایران، چاپ چهارم.
یییییییییییییییییی )1368 )ذهن و زبان حافظ، تهران، انتشارات البرز، چاپ چهارم.
دهخدا، علیاکبر )1341 )لغتنامه، زیر نظر محمد معین، تهران، انتشارات دانشگاه تهران،
چاپ اول.
رازی، شمس الدین محمد بن قیس )بیتا( المعجم في معاییر اشعار العجم، تصحیح
مدرس رضوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول.
 چند نکته درباب چند بیت از دیوان حافظ
201
سعدی شیرازی، مصلح بن عبداهلل )1384 )گلستان، تصحیح و شرح محمد خزاهلی،
تهران، انتشارات طلوع خورشید، چاپ سوم.
طوسی، نصیرالدین محمد بن محمد )1369 )معیار االشعار، تصحیح جلیل تجلیل،
تهران، انتشارت ناهید، چاپ اول.
عنصری، ابوالقاسم حسن بن احمد )1347 )وامق و عذرا، تصحیح مولوی محمد شفیع،
به سعی و اهتمام احمد ربانی، پنجاب.
فردوسی، ابوالقاسم )1385 )شاهنامه فردوسي، به کوشش سعید حمیدیان، تهران،
انتشارات قطره، چاپ هشتم.
قطران تبریزی، ابومنصور )1333 )دیوان حكیم قطران تبریزي، تصحیح محمد
نخجوانی، تبریز، انتشارات فردوسی، چاپ اول.
المعی گرگانی، محمد بن اسماعیل )1319 )دیوان المعي گرگاني، تصحیح سعید
نفیسی، تهران، انتشارات ایران، چاپ اول.
معین، محمد )1353 )فرهنگ فارسي، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم.
موالنا، جالل الدین محمد بن محمد )1385 )مثنوي معنوي، تصحیح رینولد الین
نیکلسون، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم.
یییییییییییییییییییییییییییییییییی )1362 )دیوان شمس تبریزي، به تصحیح بدیع-
الزمان فروزانفر، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ نهم.
نیساری، سلیم )1373 )دفتر دیگرساني در غزلهاي حافظ )جلد اول(، تهران،
انتشارات سروش، چاپ اول.
هروی، حسینعلی )1369 )شرح غزلهاي حافظ، تهران، نشر مؤلف، چاپخانة صفا، چاپ
سوم.
همایی، جاللالدین )1343 )مقام حافظ، تهران، انتشارات فروغی، چاپ اول.

Konular